شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

  نشر چشمه تابستان امسال مجموعه داستان خانم فرشته نوبخت را با عنوان " كلاغ " منتشر كرده است . كتاب شامل يازده داستان كوتاه و يك داستان نيمه بلند با عنوان " بهشت كوچك " است .

  راوي اول شخص مفرد " من " اكثر اين دوازده قصه مجموعه داستان را روايت مي كند ؛ يعني هشت قصه را . قصه هايي كه روابط مابين (زن – مرد ) در جامعه ايراني را با فضايي بومي و فرهنگي آشنا بيان كرده و ...


برچسب‌ها: کتاب, نقد, داستان, ادبیات
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲ آبان ۱۳۹۰ساعت 18:47  توسط رضا جوانروح  | 

   

     مادرم از مرگ می‌ترسید، پس مجبور بود از آن صحبت كند. به همین خاطر است كه رمان دومش كاملا درباره‌ی مرگ است. مادرم از بازدیدكنندگان همیشگی گورستان‌ها بود. روی طاقچه، پشت میز تحریرش، میان تصاویر نویسنده‌های مورد علاقه‌اش، یك جمجمه داشت. یك‌بار در یادداشت‌های روزانه‌اش نوشت: اگر می‌دانستم این جمجمه‌ی یك مرد است یا زن، آیا فرقی هم می‌كرد؟  در سن هفتاد و یک سالگی زمانی که درمی‌یابد به سرطان خون دچار شده ...


برچسب‌ها: کتاب, ادبیات, تاریخ, مرگ
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۰ساعت 18:17  توسط رضا جوانروح  | 
 

 مارسل پروست نويسنده فرانسوي و خالق رمان عظيم و شاهكار «درجستجوي زمان از دست رفته»‌ وقتي در سال 1922 سال هاي پس از جنگ جهاني اول از دنيا رفت،‌ تنها شاهد زندگي‌اش در هشت سال آخر عمرش، خدمتكار زن جواني بود كه پروست هميشه او را با عنوان «سلست عزيز» خطاب مي كرد. (سلست در زبان فرانسوي به معناي فرشته آسماني است)  ... 


برچسب‌ها: کتاب, نقد, ادبیات, تاریخ
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰ساعت 7:39  توسط رضا جوانروح  | 

آن نفسی که باخودی،   یار چو خار آیدت

وان نفسی که بیخودی،  یار چه کار آیدت

 

آن نفسی که باخودی،  خود تو شکار پشه‌ای

وان نفسی که بیخودی،  پیل شکار آیدت

...

....


برچسب‌ها: مولانا, شمس, غزل, عرفان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰ساعت 7:23  توسط رضا جوانروح  | 
 

     امروز صبح (پنجشنبه دوم مهر ۸۸) رفتم تالار وحدت . کمی دیر رسیدم . شلوغ بود . تعدادی از دوستان و اشنایان این سنخ و گروه را دیدم . سلامی و احوالپرسی . حسین علیزاده ٬ پیر نیاکان ٬ درویشی ٬ ... حرفی گفتند و سخنی . که کنایه بود و گله از دوران و مدیران زمانه !...


برچسب‌ها: ادبیات, مرگ, تاریخ, قونیه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲ مهر ۱۳۹۰ساعت 7:48  توسط رضا جوانروح  | 
 

     موراكامي در اين داستان هاي كوتاه خوش لحن و گاه تكان دهنده باز هم به دنبال موتيف ها و مضامين انديشه پست مدرني خودش رفته است .  تنهايي، ترس، تصادف، اتفاق، بينامتني، كولاژ، عدم قطعيت و نسبي گرايي در جهان نگري قهرمانان داستان ها و اعمال و كردار شخصيت هاي روايت  به وضوح قابل مشاهده است. اصلاً عنوان يكي از داستان هاي اين مجموعه «اتفاق، اتفاق، اتفاق» است!...


برچسب‌ها: موراکامی, کتاب, نقد, داستان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۰ساعت 7:41  توسط رضا جوانروح  | 
 

 

    " ابراهيم ادهم پيش از آنكه ملك بلخ بگذارد ، درين هوس مالها بذل كردي و به تن طاعتها كردي ، و گفتي چه كنم ؟ و اين چگونه است كه گشايش نمي شود ؟

    تا شبي بر تخت خفته بود ، خفتهء بيدار ؛ و پاسبانها چوبكها و طبلها  و نايها و بانگها مي زدند ...


برچسب‌ها: متون, قصه, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۰ساعت 20:0  توسط رضا جوانروح  | 

آمده‌ام که تا به خود، گوش کشان کشانمت

بی دل و بیخودت کنم، در دل و جان نشانمت

 

آمده‌ام، بهار خوش،  پیش ِتو ایْ درخت ُگل

تا که کنار گیرمت، خُوشْ خُوشْ و می‌فشانمت

...

...


برچسب‌ها: مولانا, شمس, غزل, عرفان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۰ساعت 7:45  توسط رضا جوانروح  | 
 

     انسان مدرن در جهان امروزين و دنياي متجدد با مشخصه ها و مولفه هاي متعدد آن به دنبال كدام معنا و كدام اصالت ماهيتي وجودي است؟

   براي ورود به زمينه بحث، شناخت و طبقه بندي ساحت هاي وجودي انسان كه نشاني از اصالت در ماهيت ساختاري آدمي دارد، ضروري است. اصولاً انسانها در درون جان انديشناك خود داراي سه ساحت وجودي مستقل و ذاتاً اصيل هستند كه تفاوت ماهيتي و ماهوي انسان از...


برچسب‌ها: انسان, اخلاق, عقل, سینما
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ساعت 8:10  توسط رضا جوانروح  | 

 

مهمان توام ای جان، زنهار مخسب امشب

ای جان و دل مهمان، زنهار مخسب امشب

 

روی تو چو بدر آمد ، امشب شب قدر آمد

ای شاه همه خوبان ،  زنهار مخسب امشب

...

...


برچسب‌ها: مولانا, شمس, غزل, عشق
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰ساعت 7:50  توسط رضا جوانروح  | 
 

    نقد ادبی به بررسی آثار درجه يک و مهم ادبی می ‌پردازد و در اينگونه آثار بيش از اينكه نقاط ضعف مهم باشد نقاط قوت مطرح است. لذا منتقد ادبی می ‌كوشد با تجزيه و تحليل آن اثر ادبی ،  اولاً  ـ  ساختار و معنی آن را برای خوانندگان روشن كند ؛  و ثانياً ـ  قوانينی را كه باعث اعتلای آن اثر ادبی شده است توضيح دهد. لذا نقد ادبی از يک سو بكار گرفتن قوانين ادبی در توضيح اثر ادبی است و از سوی ديگر كشف آيين‌های تازه ممتازی است كه در آن اثر مستتر است...


برچسب‌ها: نقد, ادبیات, کتاب
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۰ساعت 8:15  توسط رضا جوانروح  | 
 

     یوهان ولفگانگ فون گوته را به جرات مى توان اولین پیشگام و آغاز گر «گفت وگوى فرهنگ و تمدن ها» نامید.او با آفرینش آثارى فراتر از زمان و مکان، گام در راه گفت وگوى واقعى با فرهنگ ها و تمدن هاى دیگر گذاشت، آن هم در روزگارى که اثرات منفى پیشداورى هاى قرون پیشین در میان عامه مردم و بخش بزرگى از نخبگان اروپایى هنوز از میان نرفته بود...


برچسب‌ها: نقد, کتاب, تاریخ
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۸ تیر ۱۳۹۰ساعت 8:40  توسط رضا جوانروح  | 

هین! که منم بر در، در برگشا!

بستن در، نیست نشان رضا

 

در دل هر ذره تو را، درگهیست

تا نگشایی بود آن،  در خفا

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰ساعت 7:41  توسط رضا جوانروح  | 

 ای که به هنگام ِدَرْد، راحتِ جانی مرا

وی که به تلخی ِفقر،  گنج ِروانی مرا

 

آن چه نَبُردسْت وَهْم ،عقلْ نَدیدست و فهم

از تو به جانم رسید،  قبله ازآنی مرا

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۰ساعت 7:44  توسط رضا جوانروح  | 

در هوایت بی‌قرارم،  روز و شب

سر ز پایت برندارم،  روز و شب

 

روز و شب را، همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم،  روز و شب

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 8:19  توسط رضا جوانروح  | 
 

      در یک تحلیل کلی می‌توانیم ادعا کنیم که پس از انقلاب ادبیات خلاق ما از نظر محتوا، یعنی مفهوم یا پیامی که شاعر یا نویسنده به خواننده می‌خواهد برساند، از سیاست دور شده است. با وجود آنکه ادبیات به اصطلاح مستقل در مقایسه با آثاری که پیش از انقلاب سراغ داریم، سیاست‌گریز است، اما با این حال همچنان در دستور کار ممیزی قرار دارد...


برچسب‌ها: کتاب, ادبیات, جامعه, سیاست
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 7:20  توسط رضا جوانروح  | 

باده دِه آن یار ِقدح باره را

یار ِتُرُش رُوی ِشِکرپاره را

 

دست تو می‌مالد بیچاره وار

نه به کَفَش چارهِ بیچاره را

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 8:22  توسط رضا جوانروح  | 
 

       کوندرا را همه جا نمی شود خواند.مثلا وقتی در اتوبوس رهسپار مقصدی هستی؛و یا در مطب پزشکی در انتظار نشسته ای. کوندرا را فقط باید زمانی خواند که مختص کوندرا باشد.برای خواندن آثار وی باید وقت گذاشت زیرا آن نگاشته ها برای پر کردن اوقات بیکاری نیست. در غیر این صورت آنچه را که می خوانی یا پیش پا افتاده و مبتذل خواهی یافت و یا اینکه مطالبی بی سر و ته...


برچسب‌ها: کتاب, ادبیات, جامعه, سیاست
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۰ساعت 8:30  توسط رضا جوانروح  | 

     

            پيچيدگي تفكر و پيچيده كردن نوع نگاه و جهان نگري از معضلات هميشگي انسانهاي متفكر و انديشمند بوده است . لذتي كه از بازي با كلام و سخن به آدمي دست مي دهد ، نوعي ارضاء خاطر دروني و رضايت باطني است .  سياليت فهم و عدم قطعيت در دريافتن متن و مطلب ، امروزه از بديهيات عقلي و از اصول هرمنوتيكي است . هر قدر كه ادعاي فهميدن داشته باشيم ، باز هم شايد...


برچسب‌ها: متون, مولانا, قصه, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰ساعت 9:2  توسط رضا جوانروح  | 

بازآمدم چون عیدِ نو، تا قفل زندان بشکنم

وین چرخِ مردم خوار را، چنگال و دندان بشکنم

 

هفت اخترِ بی‌آب را ،کاینْ خاکیان را می خورند

هم آب بر آتشْ زنم ،هم بادْهاشان بشکنم

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۷ فروردین ۱۳۹۰ساعت 9:47  توسط رضا جوانروح  | 

 

باز بنفشه رسید ، جانب سوسن دوتا

باز گل لعل پوش ،  می‌بدراند قبا

 

بازرسیدند شاد،  زان سوی عالم چو باد

مست و خرامان و خوش ،  سبزقبایان ما

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۹ساعت 7:24  توسط رضا جوانروح  | 

هین! که منم بر دَر، دَر برگشا!

بستن در، نیست نشان رضا

 

در دل هر ذره تو را، درگهیست

تا نگشایی بُوَد آن،  در خفا

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ساعت 7:55  توسط رضا جوانروح  | 

 

جانَا، قبول گردان، این جست و جوی ما را

بنده و مرید عشقیم، برگیر موی ما را

 

بی ساغر و پیاله، درده میی چو لاله

تا گل سجود آرد ، سیمای روی ما را

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹ساعت 7:49  توسط رضا جوانروح  | 
 

   "هر كه فاضلتر دورتر از مقصود. هر چند فكرش غامضتر، دورترست. اين كار دل است كار پيشاني نيست.

               قصهء آنكه گنج نامه اي يافت كه به فلان دروازه بيرون روي، قبه اي است؛ پشت بدان قبه كني، وروي به قبله كني و تير بيندازي، هر جا كه تير بيفتد گنجي است . رفت و انداخت، چندان كه عاجز شد؛ نمي يافت...


برچسب‌ها: متون, مولانا, قصه, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ساعت 7:22  توسط رضا جوانروح  | 

 

چند گریزی ز ما،  چند رَوی جا به جا ؟

جان تو در دست ماست، همچو گلوی عصا !

 

ای همه خوبی تو را،  پس تو کِرایی کِه را ؟

ای گل در باغ ما ، پس تو کجایی کجا ؟

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۹ساعت 8:38  توسط رضا جوانروح  | 
 

     عرفا و متصوفه در طول تاريخ ادبيات اين مرز و بوم در تحكيم مباني ادب پارسي نقشي به‌سزا داشتند. تا پيش از ورود عرفان به دنياي شعر و ادب، شعر فارسي از حيث معاني بلند بي‌بهره بود و اغلب به محافل درباري و مدح امرا و وزرا و شاهان صاحب زور تعلق داشت ، اما با ورود افكار عاشقانه ـ زاهدانة عرفاي بزرگ، شعر و ادب فارسي وسيله‌اي براي بيان مقاصد والاي عرفاني و اخلاقي قرار گرفت. در اين ميان «حسين بن‌منصور حلاج بيضاوي» به‌عنوان عارف اهل سكر و شوريده‌اي از ديار عاشقان، سبب دگرگوني بسياري در افكار و اقوال شعراي اهل ذوق گرديد؛ به گونه‌اي كه كمتر...


برچسب‌ها: متون, مولانا, انسان, حج
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹ساعت 8:24  توسط رضا جوانروح  | 

بشکن سبو و کوزه ! ای میرآب جان‌ها

تا وا شود چو کاسه،  در پیش تو دهان‌ها

 

بر گیجگاه ما زن،  ای گیجی خردها !

تا وارهد به گیجی،  این عقل ز امتحان‌ها !

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ساعت 14:42  توسط رضا جوانروح  | 

  

     موراكامي در هر پنج كتابي كه از او در ايران به چاپ رسيده است ، نشان مي دهد كه خاص بودن شخص و تنهايي انسان در جامعه از سويي و عدم درك متقابل هويت انساني از سويي ديگر ، موجب رها شدگي و اضطراب اوست . انسانهاي او ، انسانهايي آرام و مسالمت جو و در عين حال غير قابل فهم و غیر قابل هضم از سوي اطرافيان هستند . دنياي ذهني ادمهاي قصه موراكامي در فضايي مابين خيال و واقعيت در حال شناوری و سیر زندگي اند ...


برچسب‌ها: کتاب, ادبیات, نقد, رمان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۹ساعت 7:18  توسط رضا جوانروح  | 

تو مرا جان ِجهانی،  چه کنم جان و جهان را ؟

تو مرا گنج ِروانی ، چه کنم سود و زیان را ؟

 

نفسی یار شَرابم،  نفسی یار کَبابم

چو در این دُورِ خرابم،  چه کنم دُور ِزمان را ؟

 ...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹ساعت 7:24  توسط رضا جوانروح  | 
  

  نقلست كه ؛ شخصي پيش شيخ آمد و گفت :"دستوري ده ، تا خلق را به خداي دعوت كنم ."


         گفت :‌" زنهار تا به خود دعوت نكني ! "                     

 گفت :" شيخ ! خلق را به خويشتن دعوت توان كرد ؟ "

...


برچسب‌ها: متون, شمس, قصه, خرقانی
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹ساعت 17:57  توسط رضا جوانروح  | 
مطالب جدیدتر
مطالب قدیمی‌تر
  بالا