شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
موراكامي استاد قصه گويي از تخيل هاي سركش و آرزوهاي بي پايان نهفته در نهاد بشري است . لذت خوانش قصه هاي او غير قابل توصيف است ؛ لذتي دروني و عميقي كه ناشي از همذات پنداري مخاطب اثر با قهرمانان داستانهاست . باور كنيد كه موراكامي استاد سخن جان قصه طلب آدمي است ! قصه هاي او ، نداي وجدان انساني انسان معاصر در عصر تنهايي و سرگشتگي بشريت پست مدرن است ...
بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت
سرمست همیگشت به بازار مرا یافت
پنهان شدم از نرگس مخمور، مرا دید
بگریختم از خانه خمار، مرا یافت
...
...
مريم حسينيان و كتابسراي تنديس رمان " بهار برايم كاموا بياور " را همين امسال و در 180 صفحه چاپ و منتشر كرده اند .
فرم وشكل نامه گونه روايت داستاني ، اطلاعات دهي قطره چكاني و شخصيت پردازي قهرمانان قصه در فضاي تيره وتلخ خانه روستايي دو طبقه جن زده محل ارواح و اشباح انسان گونه ، از همان شروع خوانش ، آدمي را درگير راز و رمزي وحشت گونه و دلهره آور مي كند ...
آنجلو پولوس رفت . واي ! چقدر دردناك . منتظر ادامه "دشت گريان " ش بوديم كه ناگهان رفت . روايت گر تنهايي ها و قصه گوي رنجهاي بي درمان دروني ها رفت . آدمي را دردهايي است كه به هيچ دارويي درمان نمي شود ، چون دارويي ندارد اين درد بي درمان ! ديدن "گام معلق لك لك " و سكانس بي نظير سينمايي عروسي كنار رودخانه مرزي است كه اندكي از اين درد جانكاه بودن را شايد كاهش دهد ...
![]() |