شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

      عكسها ياداور گذشته اند . خاطرات تلخ و شيرين دوران كودكي و نوجواني كه اكنون حسرت الود نگاه نگرنده است . حسرت بودن در هسته ي اوليه خانواده‌؛ حسرت از دست دادن عزيزان ؛‌ حسرت عشقهاي ناكام و زودگذر جواني  ؛‌ حسرت نداشتن ها و داشتن هاي غبطه برانگيز ؛‌ حسرت اندوه شكسته شدن غرورهاي بجا ونابجا ؛  حسرت غم دلگير فراموش نكردنها ؛ حسرت از ته دل خوشحال شدن و خنديدنهاي كودكانه ...


برچسب‌ها: كتاب, نقد, مجتبي پورمحسن, حسرت گذشته
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۲ساعت 15:1  توسط رضا جوانروح  | 
 اَستر ،  ُشتر را پرسيد كه  :  " چونست كه من بسيار در سَر مي آيم ، تو كم در سَر مي آئي ؟ "

    شتر،  جواب گفت كه : " من چون بر سر عَقبه برآيم نظر كنم ، تا پايان عَقبه ببينم ؛ زيرا بلندسرم و بلند همتم و...


برچسب‌ها: مولانا, شمس, قصه, متن
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲ساعت 16:13  توسط رضا جوانروح  | 

 حال و هواي اكثر داستانها و وجه مشترك انها غريبه گي و متفاوت  بودن فضاي قصه و نگاه شخصيتهاست .  جهان تلخ و اندوهناكي ،  قهرمانان بيمار گونه يا وهم اميز داستانها را احاطه كرده است . قصه ها ابزورد  به معنا و تعاريف مكاتب ادبي غربي نيستند ولي گونه اي ترس و وحشت دروني از چيز و چيزهايي ذهني و سوبژاكتيو ، شخصيتها را دربرگرفته است . توهم ريشه ي درخت شدن و زائده دراوردن بدن انساني ، توهم نفرت اميخته با عشق ، يخي شدن ادمهاي كريستال گونه ، رقابت ظاهري استاد و شاگردي در سرقت طرح قالي اما جنگ غرور و خودخواهي دروني ، مردن و توهم از بين رفتن سايه ي جسم مادي ...


برچسب‌ها: كتاب, نقد, داستان, فرحنازعليزاده
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲ساعت 19:0  توسط رضا جوانروح  | 

 

طبیب دردِ بی‌درمان کدامست؟

رفیق راه ِبی‌پایان کدامست؟

 

اگر عقلست،  پسْ دیوانگی چیست؟

وگر جانست ،  پسْ جانان کدامست؟

...

...

 


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عقل, عشق
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ساعت 13:45  توسط رضا جوانروح  | 
  بالا