شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
این روزها باز، هوای عَطر قونیه در سر عاشقان شيداي شوريده می پیچد .
اين روزها باز ، عده ای عزم سفر ِعشق دارند و عده ای سُودای ان مي كشند .
این روزها باز، شوق دیدار تربت مولانا در فضای حیرت ِدلتنگی ، موج می زند .
این روزها باز ...
داستانهاي مجموعه داراي تم يكسان و مضمون مشابه اي اند . غم از دست دادن و فقدان دوست داشتنني ترين فرد زندگي . نويسنده عمدا و عامدا اين سيزده داستان را در پنج گروه كه با شماره بندي (1) تا (5) از هم جدا شده اند ، جاي داده است . هر گروه از داستانها در پي بيان گونه اي از دست دادن كسي براي قهرمان يا راوي داستاني را شرح مي دهد ...
ماداميكه به لحاظ كاوشهاي علمي و روشهاي جديد باستانشناسي نتوان به اثبات وجود مدفن شمس تبريزي در پاي منار شهر خوي دست يافت ، با برگذاري همايشها ، نشستها ، گردهمايي ها ، سخنراني ها و ... و استناد كردن به متون تاريخي همچون" مجمل فصيح خوافي" ميرزا محمد خان قزويني يا " شاهد صادق " ميرزا محمد صادق اصفهاني يا "منشات السلاطين " فريدون بيگ يا "بيان منازل سفر عراقين " فصوحي السلاحي نيز نمي شود ، مدعيان و محققان را قانع كرد ...
![]() |