|
شمس ِ مولانا
|
||
|
دغدغه های یک روح |
" روز و شب "
در هوایت بیقرارم، روز و شب
سر ز پایت برندارم، روز و شب
روز و شب را، همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم، روز و شب
جان و دل از عاشقان میخواستند
جان و دل را میسپارم، روز و شب
تا نیابم آن چه در مغز منست
یک زمانی سر نخارم، روز و شب
تا که عشقت ، مطربی آغاز کرد
گاه چنگم، گاه تارم، روز و شب
میزنی تو، زخمه و بر میرود
تا به گردون، زیر و زارم، روز و شب
ای مهار عاشقان در دست تو
در میان این قطارم، روز و شب
میکشم، مستانه بارت، بیخبر
همچو اشتر، زیر بارم، روز و شب
تا بنگشایی به قندت روزهام
تا قیامت، روزه دارم، روز و شب
جان روز و جان شب، ای جان تو
انتظارم، انتظارم، روز و شب
( مولانا / غزل 302 )
---------------------------------------------------------------------
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
غزليات مشهور هموزن : در دل و جان خانه كردي عاقبت ... / اندك اندك جمع مستان مي رسند ... / داد جارويي به دستم آن نگار ... / ما ز بالاييم و بالا مي رويم ... / اي خدا اين وصل را هجران مكن ... / امشب اي دلدار مهمان توايم ... /
---------------------------------------------------------------------------------
|
|