شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
«كدام ساحت ماهيتي در انسان مدرن٭»
انسان مدرن در جهان امروزين و دنياي متجدد با مشخصه ها و مولفه هاي متعدد آن به دنبال كدام معنا و كدام اصالت ماهيتي وجودي است؟
براي ورود به زمينه بحث، شناخت و طبقه بندي ساحت هاي وجودي انسان كه نشاني از اصالت در ماهيت ساختاري آدمي دارد، ضروري است.
اصولاً انسانها در درون جان انديشناك خود داراي سه ساحت وجودي مستقل و ذاتاً اصيل هستند كه تفاوت ماهيتي و ماهوي انسان از حيوان يا نبات و يا جماد را به نمايش مي گذارد. مرز انسان بودن آدمي در وجود با ديگر موجودات در هستي و چيستي جهان، اصالت داشتن اين ساحتها و تمايز آشكار آنها از يكديگر است. به باور من سير تطور انديشه بشري در طول تاريخ تمدن چندين هزار ساله مكتوب و مستنداش، باروري و گذر از اين ساحت هاي ماهيتي غيرقابل انكار است.
انواع ساحتها ی ماهیتی انسان
۱- ساحت اول انساني، «ساحت ايماني» است. همه باورها، اعتقادها و دانش و علوم بشري و نيز ايمان به ناشناختهء بدون استدلال، به اين ساحت يا ميدان امن ايماني بر مي گردد. بشر اوليه كه سطح دانش و اطلاعات او در قلمرو هستي ناچيز بوده و هنوز علوم تجربي به علت كوتاهي دوران تجربه گري اش پختگي و فربه گي لازم را نداشته است، با پناه بردن به اين ساحت و پذيرش بدون دليل آنچه كه نمي دانسته يا از فهم آن عاجز بوده و روابط علت و معلولي كافي يا سلسله استنتاج و استقراء منطقي اش به رازگشايي پديده ها ناكافي بوده، با استفاده از چتر ايمن اين ساحت، دايره دلتنگي و اضطراب خود را محدود كرده و رضايت دروني كسب مي كرده است.
پذيرش و قبول دين، باور ديني به وجود خدا به عنوان معناي هستي، چه در اديان توحيدي و يا اديان غيرتوحيدي در چارچوب وسيطره باور ايماني اين ساحت شكل مي گيرد. انسان مدرن و متجدد در جهان مدرنيته و مدرنيزه شده، عليرغم پيشرفت علوم و دانش تجربي به مفهوم «علم» هنوز نيازمند اين ساحت اصيل و ماهيتي وجودي است(1) بدون پذيرش و باور به اين ساحت بخشي از دانش يا حكمت بشري و باروري فرهنگ و تمدن انساني غيرقابل توجيه است.
۲- ساحت دوم، «ساحت نفساني» است كه قلمروي عواطف و احساسات و غرايز و طبايع دروني جان انسان است. در اين ميدان ماهيتي، صفاتي چون شهوت، حسد، غرور، كينه، خشم، عشق، ايثار، آرامش دروني، دوستي، كريم بودن و كليه مقولات و وضعيتهايي كه رابطه انسان با خودش (نفس) را تعريف و معنا ميكند، مي گنجد. هر چقدر كه در ساحت تعريف شدهء اولي، آدمي خودش را با بيرون از خود در قلمروي ماهيت وجودي جهان هستي معنا مي كرد يا مي كند، در اين ساحت، با درون خود و ضميرگاه آگاه و گاه ناآگاه خود در جدال و معناگرايي است.
رابطه رضايت آدمي از جهان بيرون در اين ساحت به يك رابطه داخلي و كنش دروني تبديل گرديده و تكليف فرد به لحاظ خصايص بشري و وضعيت انساني به شخصه و مجزا از تاثير پديده بيروني در اين قلمرو تعريف مي گردد. اين ساحت اگر چه در انسان و حيوان در لايه زيرين تداخل دارند يعني در سطح طبع و غريزه نفساني كه به صورت اعمال غيرارادي و مشترك در حيوان و انسان بروز ميكند، ليكن در سطوح عاليتر و بالاتر وجه تمايز آدم با حيوان در حدود ميزان كنترل و هدايت عواطف و احساسات خواهد بود.
در طول تاريخ تمدن بشري و با گذر انسان اوليه و ابتدايي به كمونهاي اقتصادي و كشاورزي معشيتي و ناچاراً بروز شهرنشيني در قبال كوه نشيني انسان اوليه، نمود شاخصه هاي اين ساحت در انسان بيشتر و واضح تر گرديده و به ناچار مذاهب و اديان به عنوان تابلوهاي راهنما و هدايت گر بشري، بيشترين توصيه در باروري و فربه گي اين ساحت دروني انسان را داشته اند. شناخت پديده هاي دخيل در اين ساحت و كاوش در ضمير و كنه وجودي زواياي ناشناخته و راز آميز و تو در توي نفس شخصي دغدغه اصلي و اساسي انسان شهرنشين شده جوامع بشري بوده است.
باور مصلحان ديني و اجتماعي و فلسفي در مكاتب فكري و سيستم هاي انديشه گي ديني يا غيرديني در طول قرون متمادي براين بوده است كه راه رستگاري و فلاح بشر و نيل به رضايت و لذت و آرامش در نهاد ناآرام جهان هستي، واكاوي و روشنگري درون بوده و مسير هادي و هدايت كننده نه در بيرون، بلكه از درون جان آدمي مي گذرد. اين ساحت از ماهيت وجودي انسان به علت ريشه دار بودن مقوله هاي مورد بحث آن و اصيل بودن پديده هاي مورد انتظار آن، غيرقابل انكار بوده و حذف و نديده گرفتن آن بعنوان قلمرويي بسيار تاثيرگذار در رفتار فردي مخصوصاً تاثير مستقيم و بلاواسطه اش در جان انديشناك آدمي، موجب بروز ناهنجاري هاي رواني و شخصيتي گرديده و مسلماً باعث نااميدي و يآس و نارضايتي از بودن در جهان هستي خواهد شد.
۳- ساحت سوم، «ساحت اخلاقي» يعني قلمروي تمايز ماهيتي انساني در تعريف با انساني ديگر است. منظور از اخلاق، رفتار در معناي موازين اخلاقي و عمل اخلاقي ناشي از كنترل و غلبه بر ساحت نفساني كه اخلاقيات وظيفه شناسي كانتي به مفهوم امر مطلق كه ارتباط انسان با انسان اجتماعي ديگر را تعريف و معنا مي كند خواهد بود. قتل، ظلم، دروغ، غيبت، خيانت، زنا و .... ناشي از بدنيتي و بدفعلي آدم اجتماعي شهرنشين مدرن يا سنتي، متجدد يا متقدم در تقابل و تعامل با آحاد جامعه پيراموني است در حيطه اين ساحت به عنوان شاخصه هاي غيراخلاقي و معضلات اساسي بشر مدرن و مدرنيزه شده بروز مي نمايد.
درد و دغدغه انسان امروزين، كه در مسير تمدن مدني خود از سير و كنكاش در ساحتهاي ايماني و نفساني به دستورالعمل ها و ضوابط نسبتاً مدوني دست يافته است، نهادينه كردن موازين اخلاقي و پايبندي به اصول اين ساحت، يعني «ساحت اخلاقي» است.
جايگزيني دروغ با راست، عدل با ظلم، مشورت با غيبت، زندگي با قتل، خدمت با خيانت، پايبندي به رعايت موازين مثبت مطلق كلي قابل قبول اجتماعي و اخلاقي به منظور برپايي جامعه سالم و بهنجار در دنياي مدرن امروز آنچنان سخت و دشوار و دست نيافتني است كه اين قلمرو موضوع مناقشه و مركز تجمع نيروها و تلاشهاي مصلحان و روشنفكران و متفكران اجتماعي قرار گرفته است.
اهميتي كه هگل براي خانواده و جامعه مدني و عدم امكان گسستن فرد از جامعه خود و رسيدن به خودآگاهي برتر عنوان مي كند، ناظر به علل و ريشه هاي اساسي موردنظر در اين ساحت است، كه در گذر سير تطور روح جهاني(2)، انسان وضعيت اجتماعي و موقعيت شكلي تحقق يافته خود را در جامعه مدرن كه بيگانگي و تنهايي از شاخصه هاي مهم و حائز اهميتي در آن است معنا كرده و با نحوه ارتباط بيروني (انسان با انسان) و نه (انسان با جهان) به دنبال اصول مطلق و غيرقابل تغييري است كه با حفظ و اشاعه آن بتوان نظم و تعادل طبيعي در جامعه مدني متمدن تكنولوژيك صنعتي شده را برقرار نمود.
اضطراب آدمي از بار هستي در جهان مدرن انساني يا انسان جهان مدرن، ناشي از گذر بشريت از مراحل ديني و حسي در جوامع قديم و وسطايي به قول كیركه گارد بوده و حال كه به مرحله اخلاقي در حيات اجتماعي و فرهنگي خود رسيده است، يله ورها با كوله باري از تناقض هاي موجود در ذات هستي كه در حقيقت شخصي من انساني تجلي و جلوه نموده است، در نقطه دلهره تصميم گيري و قضاوت (يا انتخاب) قرار دارد.
نحوه ارتباط ساحتهای سه گانه
ارتباط اين ساحتها با يكديگر و تاثيرپذيري آنها از همديگر مقوله حساس و موضوع پيچيده دانش هاي تجربي يا حكمتهاي غيرتجربي بشري است. مسلماً از اين نقطه نظر كه قلمروي ميدان تزاحم و تعامل و تقابل اين ساحتها به واسطه من انساني هر فرد كه در هر سه ساحت مشترك است، سطوح و نقاط مشترك زير مجموعه اي دارند، بحثي نخواهد بود، ليكن تقسيم بندي موردنظر، ماهيتي ماهوي و مستقل از يكديگر خواهد داشت، بدين دليل كه زمينه (context) هر کدام از ساحتها در جان آدمی از شاخصه و مولفه جداگانه ای نشات می گیرد.
به عبارتی دیگر شاخصه ساحت نفسانی، «دل» یا آن لطیفه نهانی است و در ساحت ایمانی، «عقل» شاخص اساسي است. تقابل یا تضادی که نفس با دل و نیز عقل با ایمان در هر کدام از این ساحتها دارند، موجب بروز تحول و تحرک و پویایی جهان اندیشه انسانی می گردد. در قلمروی ساحت اخلاق شاخص مهم «عقل کلی» را می توان نام برد. این «عقل کلی» که امر مطلق جمعی یا قانون کلی حاکم بر عقل بشریت است، موجب پدیدار شدن این ساحت و مجموعه موازین اخلاقی خواهد بود.
برای وضوح مطلب به حیطه های مختلف هنر و ادبیات نگاهی می کنیم تا ملاحظه شود که کاربرد این ساحتهای مستقل از همدیگر و در عين حال در سطوحی مشترک چون سه مجموعه دایره ای متداخل در سیر روند تفکر تاریخی جامعه بشری چگونه بوده است.
۱- به طور کلی و در یک نگاه آکرونیک(3) (دید از بالا يا ديد كلي) در مقوله هنر موسیقی می توان اظهار داشت که موسیقی هایدن وباخ بیشتر و عمدتا در ساحت ایمانی و موسیقی موتزارت و بتهوون در ساحت نفسانی و موسیقی مدرن راک و جاز در ساحت اخلاقی و رفتار انسان مدرن جامعه عصر حاضر نمود و ظهور دارد.
۲- در ادبیات داستانی، بروز و ظهور داستانهای برق آسا (Flash Story) یا جریان سیال ذهن در رمانهای مارسل پروست یا جیمز جویس و ويرجينيا وولف و همچنین در نمونه های ایرانی رمانهای منيرو روانی پور یا حسين سناپور از شاخصه های ساحت اخلاقی و بیانگر رفتار فرد و قهرمان داستان در قبال انسانهای پیرامونی و نه جهان پیرامونی یا جهان درونی است، اگر چه در سطوح مشترک ساحتها، باز خورد این رفتار و کردار اجتماعی در درون فرد در حیطه و قلمرو ساحت نفسانی بازتاب داشته و مولف اثر هنری (text) دغدغه و تاویل(4) و مقصود اولیه خود را که چگونگی و چه باید کرد قهرمان یا ضد قهرمان داستانی است (قلمرو اخلاق) به گفتگوی درونی و کنکاش درونی فرد (قلمرو نفسانی) تسری داده است، لیکن این امر در تفسیر اثر و شرح و توضیح زمینه آن رخ داده است و نه در تاویل مولف.
۳- نقاش جهان مدرن که دغدغه چه باید کرد اجتماعی و رفتار فردی را دارد، تاثیر پذیر از این حیطه قلمروی اخلاقی همچون شاگال یا پیکاسو ویرانی و وحشت و اضطراب و سردرگمی انسان را بر بوم نقاشی خود نقش می زند و نمونه گویای این امر تابلوی دیواری گرونیکای پیکاسو است، در حالیکه نقاش عهد قدیم و در قلمروی ایمان همچون رافائل به نقش نگارههای مذهبی از دنیای بهشتی و دوزخی پرداخته و در قرون میانی و آغاز عصر رنسانس و صنعتی شدن جوامع داوینچی تابلوی مونالیزا را در زمینه احساس و عواطف درونی فرد شاخص یا تیپ آن روز جامعه به تصویر می کشد.
۴- سینما در جهان مدرنیزه شده امروز که به دنبال صنعتی نمودن هر پدیده اجتماعی و انسانی است، نقش بسیار گسترده و همه گیری دارد. عمق نفوذ و سطح گسترش این پدیده در جوامع مدرن تکنولوژیک به علت خاصیت تکرار شوندگی سهل و آساناش (به صورت لوح فشرده CD یا DVD) دارای آن چنان ضریب تاثیر پذیری بالایی است که از آن می توان به عنوان ابزار دست حاکمان تولید فرهنگ و اندیشه سازان جمعی قلمروی شهر نشینی انسان مدرن یاد نمود. غافل بودن از عمق تاثیر این گونه از وسایل ارتباط جمعی و عدم ورود به این حیطه موجب عدم نهادينه شدن (عملی شدن) تفکر تولید شده روشنفکری خواهد بود. با این توجه و دقت به حساسیت این ابزار نشر و اشاعه اندیشه، می توان مظاهر شاخصه های اصلی و اساسی دغدغه و دل نگرانی و معضل پیچیده انسان مدرن را تشخیص داد. و با شناخت آن حداکثر استفاده ابزاری را در توسعه نیت خیر و اخلاق نیک نیتی بکار برد.
بررسی مفاهیم و ایده های اصلی در آثار شاخص سینماگران جهانی و ایرانی به وضوح دغدغه ماهیتی وجودی بشر امروزین را تصویر خواهد نمود. فروپاشی موازین اخلاقی بنیادین و به کارگیری شاخصه هایی چون دروغ، خیانت، قتل و دزدی در فیلم های اخیر اسکورسیزی (دارودسته نیویورکی، departed ) و یا انهـــدام نهاد خانواده بر اثر دزدی و قتل در فیلـــم (Amours mores) ایناريتو و یا تنهایی و اضطراب بشری در فیلمهای آنجلوپلوس یونانی (دشت گریان یا گام معلق لکلک) و جيم جارموش در (باشگاه مشت زنی و زندگی سامورايي) نمایانگر تلاش و کوشش انسان مدرن شهر نشین شده برای دستیابی به اصولی پایدار و محکم در ساحت اخلاقی است.
دغدغه سینماگران قديم و جديد ایرانی همچون حاتمی کیا و اصغر فرهادی و مخملباف در آثار برجسته اشان (از کرخه تا راین، به نام پدر، روبان قرمز- چهارشنبه سوری- دستفروش و نوبت عاشقی) و نیز فیلم سازان قدیمی همچون بیضایی و داریوش مهرجویی (غریبه و مه، شاید وقتی دیگر،سگ كشي- میهمان مامان، اجاره نشین ها و سه گانه های لیلا، پری، سارا) نیز به نحوی بیان آرزوها و نیازهای انسان مدرن ایرانی در جهان مدرنیزه شده کنونی برای پایبندی به اصول اخلاقی و رعایت موازین بنیادی رفتار بهنجار اجتماعی در غیاب یا سکوت و یا افول ساحتهای دیگر انسانی یعنی نفسانی و ایمانی است.
![]() |