شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

       اما نکته‌ای که مایلم به عنوان قسمت سوم و آخرِ بحث در بابش صحبت کنم این است که ما در حال حاضر با بحران معنویت مواجه هستیم؛ و این به این معنا است که همانطور كه قبلاً گفتم برای رسیدن به معنویت باید 13 اصل را رعایت کرد ولی از طرفی برای رعایت این 13 اصل باید به یک سری پیش‌فرض قائل بود و برای ذهن بشر امروز پذیرش این پیش‌فرضها دشوار است. به تعبیر دیگر این 13 اصل، سیزده دستورالعمل است. یعنی مربوط به عمل است؛ ولی هر دستورالعملی یك سری پشتوانه‌ها و پیش‌فرضهای نظری...


برچسب‌ها: معنويت, زندگي, دين, انسان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲ساعت 7:13  توسط رضا جوانروح  | 

     حال اگر قبول کنیم که " معنویت به معنای زندگی همراه با امن و آرامش است " آنوقت این سوال مطرح می‌شود و آن اینكه اگر ما چگونه زندگی كنیم یك چنین زندگی می‌توانیم داشته باشیم؟ اینجاست كه به مرحله دوم سخن وارد می‌شویم. جایی که باید بدانیم عوامل یك زندگی معنوی چیست؟ به تعبیر ریاضی مرادم این است كه چه چیزهایی برای زندگی معنوی هم شرط لازم‌اند و هم شرط كافی. این شرایط چه هستند كه اگر نباشند زندگی آرام فراهم ...


برچسب‌ها: معنویت, زندگي, بحران, ارامش
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۲ساعت 12:54  توسط رضا جوانروح  | 

      استاد ملكيان در سخنراني حاضر*به تعريف معنويت و  بحران معنويت و شرح و بسط مؤلفه‌هاي معنوي زيستن مي‌پردازد. ايشان سيزده مولفه را در اين خصوص برمي‌شمارند: ۱. زندگي اصيل داشتن، ۲. بي‌اعتنايي به داوري‌هاي ديگران، ۳. مقايسه نكردن خود با ديگران، ۴. فهم و هضم تفاوت‌هاي خود با ديگران، ۵.عشق به انسان‌ها، ۶. رضا دادن به تغييرناپذيرها، ۷. اینجایی و اكنونی بودن، ۸. حال را تسليم قيد و بند گذشته نكردن ، ۹. انضباط دروني داشتن، ۱۰. جدي گرفتن زندگي ، ۱۱. صداقت داشتن، ۱۲. جستجوگر علم نافع بودن و ۱۳. سكوت هر چه بيشتر  ...


برچسب‌ها: معنویت, انسان, جامعه, فلسفه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۲ساعت 11:55  توسط رضا جوانروح  | 

      ويليام جيمز روانشناس تجربي با رجوع و ارجاعات مختلف به منابع و كتب فراوان ، و با ارائه تعريف خاصي از دين به بيان تجربيات صاحبان و مومنان اديان مختلف پرداخته و از  دين " بيمار انديشان "  و"  سالم انديشان " و ادراكات حسي انان در مواجهه با واقعيات عالم غيب سخن مي گويد .  حس حضور امر قدسي ، احساس ناواقعيت توهمي ، ادراكي شهودي از وجود خدايي  حي  و حاضر كه موجب اقناع كنندگي تجربه كنندگان بي ايمان يا ايماندار شده است ، با ذكر مثالهاي متعدد از پير و جوان ، زن و مرد ، مومن و غير مومن ، معتقد و غيرمعتقد در ادوار تاريخي فرهنگ بشري از قرون وسطا تا قرن بيستم ، مويد اين نكته شده است ...


برچسب‌ها: كتاب, نقد, دين, تجربه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۲ساعت 12:42  توسط رضا جوانروح  | 

 

طبیب دردِ بی‌درمان کدامست؟

رفیق راه ِبی‌پایان کدامست؟

 

اگر عقلست،  پسْ دیوانگی چیست؟

وگر جانست ،  پسْ جانان کدامست؟

...

...

 


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عقل, عشق
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۵ مرداد ۱۳۹۲ساعت 13:45  توسط رضا جوانروح  | 

      روايت گويي شاعران بزرگ كه بر گرفته از سنت و ميراث فرهنگي ، ديني و ادبي بسيار كهن در تاريخ تمدن بشري است ، ريشه در ناخوداگاه جمعي انسان دارد . روايت يك شيوه استدلال و يك روش  بازنمايي جهت درك جهان انساني است . مولاناي شاعر عارف با انتخاب سبك روايي خاص خود در مثنوي در پي بيان و تفسير هدفهاي عرفاني و تعليمي مورد نظرش است تا با خلق معاني جديد در قالب روايت مبتني بر تداعي جريان سيال ذهن به اندازه كافي جذابيت براي مخاطب متن را فراهم كند .   كتاب "روايت شناسي داستانهاي مثنوي " پايان نامه خانم دكتر سميرا بامشكي ، در همان سال اول برنده و برگزيده اين دوره بوده كه ...


برچسب‌ها: كتاب, نقد, قصه, مولانا
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۲ساعت 16:37  توسط رضا جوانروح  | 
"هر كه من با او باشم از چه غم دارد؟ از همه عالم باك ندارد ."

(مقالات شمس تبريزي ، دفتر اول/ص 76سطر 9)

  همنشيني با بزرگان و  پيران طريق  ادمي را به لحاظ روحي و ذهني اغناء كرده و قدرت روحي به او  مي بخشد . سخن تاثيرگذار و سلوك موثر از كسي كه الگو و راهنماست ان چنان شهامت و شجاعت دروني  ايجاد مي كند كه انسان سالك و جستجوگر ، احساس خوش امنيت و فراخ خاطر ...


برچسب‌ها: شمس تبريزي, مولانا, سخن, متن
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲ساعت 12:46  توسط رضا جوانروح  | 

    ادعاي صوفي  بودن در وضعيت و مقام شامخ و واقعي بي نيازي و رهايي از تمنيات نفساني كم مدعايي نيست . انكه در پي جاه و مقام و شهرتي نباشد و كيسه اي از آز و حرص ندوخته باشد ، صوفي بي غش و صافي است . ابوالحسن خرقاني از بزرگان بي همتاي عرصه عرفان و تصوف بوده و درياي خلوص و دوستي . همچو اويي با اين حال و شوكت و شكوه معنايي  درون ، در پاسخ  بانگ " كو صوفي صافي ؟ " ...


برچسب‌ها: متون, قصص, خرقاني, صوفي
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ساعت 12:38  توسط رضا جوانروح  | 

     تصور این بود که دین از حیطه اجتماعی به حیطه خصوصی کوچ خواهد کرد و "معنویت" [i]  یعنی تدین خصوصی جای ادیان جهانی را خواهد گرفت.  جامعه شناس معروف دانیل بِل می گفت که شکل جدید دین "شیلائیسم" خواهد بود.  این نام را وی از یکی از مصاحبه شوندگانش ،خانمی بنام شیلا ، گرفته بود.  شیلا در پاسخ به این سوال که دین شما چیست؟  کمی تآمل کرده و بلاخره گفته بود:  "شیلائیسم" !..


برچسب‌ها: دين, معنويت, اسلام, مدرنيته
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ساعت 15:7  توسط رضا جوانروح  | 

      چند سال پیش خانم سودابه کریمی چکیده تحقیقات و تفحصات اش در پیرامون نگرش مولانا به خدا را،  كه دست نويس ان را قبل از انتشار مطالعه  كرده و لذت برده بودم ، در قالب کتابی گرانقدر چاپ و منتشر کرد که در نوع خود و به لحاظ نحوه بررسی موضوع بدیع و جالب بود . مقدمه ای که استاد ملکیان بر این کتاب نگاشته است ، همچون مقدمه استاد شفیعی کدکنی بر گزیده غزلیات شمس ، كاري سترگ و بي نظير و ارزشمند د ر حيطه معرفت شناسي  ديني  و خداشناسي است و به بارها خواندن و خواندن چند باره مي ارزد !..


برچسب‌ها: كتاب, مولانا, بانگ آب, سودابه كريمي
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 11:43  توسط رضا جوانروح  | 

مرا چون تا قیامت یار،  این  است

خراب و مست باشم کار ، این است

 

نه عقلی ماند و نی تمیز و نی دل

چه چاره ؟ فعل ِآن دیدار این است

 ...

...


برچسب‌ها: غزل, مولانا, یار, قيامت
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۱ساعت 11:46  توسط رضا جوانروح  | 

 

 

"ز آغازْ عهدی کرده ام، کاینْ جانْ فدای ِشه کنم                    

 

                            بشکسته بادا پُشت ِجانْ گر عهد و پیمانْ بشکنم"

 

این روزها باز،  هوای عطر قونیه در سر عاشقان شيداي شوريده  می پیچد .

اين روزها باز ، عده ای عزم سفر عشق دارند و عده ای سودای ان مي كشند .

...

                                  


برچسب‌ها: مولانا, جان, قونیه, خبر
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱ساعت 8:6  توسط رضا جوانروح  | 

   "شهر رقصندگان جان "

    چند روزی دیگر در استانه کعبه عاشقان ، شهر قونيه ، و در جوار بارگاه گنبد خضراء مراسم و مجالس سماع بر پاست . چرخندگان درويش و سماع زنان شيدا از سراسر نقاط گيتي در اين ده روزه شبهاي پاسداشت گذر مولانا به جهان باقي ، گرد هم امده و بي تكلف و بي ادعا روزگاري خوش را تجربه مي كنند . سماع اگرچه در طول تاريخ فرقه مولويه داراي آداب و رسومي خاص و پرتكلف شده است ، ولي انچنان كه از سيرت و ميراث مولانا نقل است ...  


برچسب‌ها: غزل, مولانا, سماع, جان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۱ساعت 9:16  توسط رضا جوانروح  | 

     در بيست و ششم (26) جمادي الثاني سال (642) هجري قمري و لحظه ديدار شمس و مولانا (فارغ از هر گونه روايتهاي ساخته و پرداختهء ذهني مريدان) آنچه كه مولانا را دگرگون ساخت و بنيان فكري اش را به هم ريخت و بر شالوده پيشين تفكرش، اطلاعات و معلومات اكتسابي قبلي آن، صورت بندي و ساختار ديگري را شكل داد، تا مولانا ي فقيه و دانشمند به عارفي شاعر و شوريده اي عاشق تغيير يابد، مسلماً بيان و «تكرار انديشه» و معاني قبلي و مفروض موجود نبوده است كه مولانا خود ...


برچسب‌ها: شمس تبريزي, مولانا, عرفان, 8آذر
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۱ساعت 8:38  توسط رضا جوانروح  | 

    اگر چه تولد مولانا را به تحقیق و اجماع در ۸ مهر ماه سال ۶۰۴ گفته اند ولی این زایش جسمانی حضرتش بسیار توفیر دارد با تولد روحانی اش . مولانای واقعی ، آن مولانايي كه من و شما او را مي شناسيم و دوستش مي داريم ، به تحقيق و يقين در ۸ آذر ماه سال ۶۴۲ قمري يعني در ۳۸ سالگي و در ميان سالگي اش دوباره زائيده شده است . اويي كه از بارها زائيده شدن سخن گفته است ، فقط و فقط يكبار متولد نشده است . " مانند طفلي در بدن ، من پرورش دارم ز خون  /   يك بار زايد آدمي ، من بارها زائيده ام " ...


برچسب‌ها: شمس تبريزي, مولانا, عرفان, 8آذر
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۶ آذر ۱۳۹۱ساعت 8:44  توسط رضا جوانروح  | 

      دیوان شمس دریاست، آرامش آن زیبا و هیجان آن فتنه انگیز است، مثل دریا پر از موج، پر از كف، پر از باد است. مثل دریا جلوه گاه رنگ های بدیع گوناگون است، سبز است، آبی است، بنفش است، نیلوفری است. مثل دریا آیینه آسمان و ستارگان و محل تجلی اشعة مهر و ماه و آفرینندة نقش های غروب است. مثل دریا از حركت و حیات لبریز است و در زیر ظاهر صیقلی و آرام، دنیایی پر از تپش و پر از تلاش دارد...


برچسب‌ها: مولانا, غم, شادي, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۱ساعت 19:32  توسط رضا جوانروح  | 

دگربارْ این دلم، آتش گرفته ست!

رها کن! تا بگیرد، خوش گرفته ست

 

بسوز ای دل، در این برق و مَزن دَم !

که عقلم، ابر ِسودا وَشْ گرفته ست

...

...


برچسب‌ها: غزل, مولانا, جان, دل
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۱ساعت 17:35  توسط رضا جوانروح  | 
نقلست كه مردي پيش او آمد و گفت :  "مي خواهم كه خرقه پوشم ."

 گفت :‌" ما را مساله ايست اگر جواب دهي شايسته ء خرقه باشي . "

 گفت :" بگوي" ...


برچسب‌ها: عرفان, متون, خرقاني, خرقه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱ساعت 8:39  توسط رضا جوانروح  | 

"  تا خود را به چيزي ندادي به كليت، آن چيز صعب و دشوار مي نمايد، چون خود را به كلي به چيزي دادي. ديگر دشواري نماند. "

(مقالات شمس، دفتر اول/ص 85سطر 20)

    شروع هر كاري دشوار و سخت است . هراس آور است هر نوآوري و نو خواهي . آدمي در پي حفظ وضعيت موجود و شرايط از قبل تعيين شده است ، چون قاعده بازي در اين ميدان از پيش امتحان شده را مي داند و...


برچسب‌ها: مولانا, شمس, کار, عشق
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۱ساعت 7:51  توسط رضا جوانروح  | 

 

 من در روند مطالعاتم سه واژه را مرتبط با هم یافته ام، واژه جان، واژه خبر و واژه عدم. این سه واژه را درمثنوی معنوی به صورت اورگانیک پیوند خورده یافته‌ام وحالا شرح این یافته خودم را با شما در میان می گزارم... 


برچسب‌ها: مولانا, جان, عدم, خبر
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 19:32  توسط رضا جوانروح  | 
 

     پیش از ورود علوم انسانی جدید به ایران مردم این کشور با منطق فرمان زندگی می‌کردند، این فرمان یا فرمان دین بود و یا فرمان سلطان. بررسی تحولات گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی مردم این سرزمین موضوع علاقه و توجه کسی قرار نمی‌گرفت. گوئی همه محکوم سرنوشت و تقدیر بودند. تنها امور عملی دین نبود که بر اساس تقلید محض استوار گشته بود...


برچسب‌ها: دین, فهم, فرمان, دموكراسي
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 18:24  توسط رضا جوانروح  | 

بار دگر آن دلبر عیار مرا یافت

سرمست همی‌گشت به بازار مرا یافت

 

پنهان شدم از نرگس مخمور،  مرا دید

بگریختم از خانه خمار،  مرا یافت

...

...


برچسب‌ها: غزل, مولانا, شمس, عرفان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۰ساعت 14:52  توسط رضا جوانروح  | 

" عيب  و هنر  "

 

   " عيبي باشد در آدمي كه هزار هُنر را بپوشاند ، و يك هُنر باشد كه هزار عيب را بپوشاند .آن يكي را همه عيبها نبُودْ اِلاٌ كينه دار بود ، هنرهاشْ را پوشانيد ؛ و سرانجامش چه شد ؟ و اِنً عَليك اللْعَنه ...


برچسب‌ها: قصه, مولانا, شمس, عرفان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۰ساعت 8:38  توسط رضا جوانروح  | 

آن خواجه را، از نیم شب،  بیماریی پیدا شده‌ست

تا روز، بر دیوار ما، بی‌خویشتن،  سر می‌زده‌ست

 

چرخ و زمین،  گریان شده، وز ناله‌اش نالان شده

دم‌های او، سوزان شده ، گویی که در آتشکده‌ست

...

...


برچسب‌ها: مولانا, شمس, غزل, عرفان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۹۰ساعت 17:10  توسط رضا جوانروح  | 

 

"آن كس كه به صحبت من ره يافت، علامتش آن است كه صحبت ديگران بر او سرد شود و تلخ شود .نه چنان كه سرد شود و همچنين صحبت مي كند، بلكه چنان كه نتواند با ايشان صحبت كردن".

( مقالات شمس تبریزی، دفتر اول /ص74 سطر7)

...


برچسب‌ها: شمس, متون, عرفان, مولانا
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۰ساعت 7:35  توسط رضا جوانروح  | 

آن نفسی که باخودی،   یار چو خار آیدت

وان نفسی که بیخودی،  یار چه کار آیدت

 

آن نفسی که باخودی،  خود تو شکار پشه‌ای

وان نفسی که بیخودی،  پیل شکار آیدت

...

....


برچسب‌ها: مولانا, شمس, غزل, عرفان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۰ساعت 7:23  توسط رضا جوانروح  | 

    

  به مناسبت روز جهانی مولانا ( ۸ مهر)  برای فراخوان مقاله به کنفرانس " مهر مولانا " نوشتار زیر را آماده و ارسال کردم . باشد که شمیم جان افزای نفس حق مولانا بوی خوش مهر و محبت را بر عاشقانش در سراسر گیتی به ارمغان آرد  ، كه هر كجا جاني عاشق باشد جذب اصل اصل اصل جانها باشد همچون آهني مجذوب آهنربا !

جاني كجا باشد كه او بر اصل جان مفتون نشد      آهن كجا باشد  كه  بر آهن ربا  عاشق نشد؟

اي واي آن ماهي كه او پيوسته بر خشكي فتد       اي واي آن مسي كه او بر كيميا عاشق نشد!

...

...

 


برچسب‌ها: مولانا, شمس, عرفان, عشق
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۹۰ساعت 8:9  توسط رضا جوانروح  | 

      

       تلاش در تغییر جهان پیرامونی و عصیان و اعتراض دائمی به آنچه که هست و آنچه که آنگونه می خواهد نیست، از  شاخصه ها و مولفه های تجدد گرایی و مدرنیته است. اینکه این مولفه، همچون مولفه اخلاق و یا مولفه نسبی گرایی و مولفه پلورالیسم (تکثرگرایی ) و دیگر مولفه های جامعه مدرن شهری و نظام فکری انسان جدید و مدرن در موازات و یا عرض یکدیگرند و يا هر کدام تاثیر خودش را بسته به نوع جامعه و سطح مدرنیته آن بیش و کم در پدیده های بیرونی و درونی انسان می گذارد...


برچسب‌ها: انسان, اخلاق, مولانا, عقل
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۰ساعت 7:34  توسط رضا جوانروح  | 

 

    براى اين كه اميد در جهان نگرى دينى خوب فهم شود لازم است قرينه آن در جهان نگرى غير دينى معلوم شود تا از طريق تقابل بين اميد و قرينه خودش در جهان نگرى غير دينى بهتر دريافت كنيم كه اميد چگونه چيزى است . امروزه يكى از مفاهيم و يافته هاى بسيار رايج و مورد فهم و قبول بشر ، مفهوم پيشرفت است .امروزه باور عمومى آن است كه بشر روزبه روز در حال پيشرفت است . مى توان گفت اين يكى  انديشه هاى استقرار يافته در اذهان و ضماير انسانهاى امروز است ، اما جالب است بدانيم اين انديشه ...


برچسب‌ها: امید, انسان, علم, دین
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰ساعت 8:13  توسط رضا جوانروح  | 

 

     جلا‌ل‌الدين رومي در مثنوي معنوي ، جهان را قرائت مي‌كند؛ قرائتي داستاني عرفاني.  مثنوي وي بيش از هر چيز يك  "خواندن" است، خواندن جهان كه شامل انسان هم هست ، به مثابه پديدارهايي كه معناي نهايي همه آنها " خدا " است. سبك اين خواندن " حكايت " است و او يك حكايت‌كننده است .  او از آنچه بر جهان گذشته و مي‌گذرد و به صورت پديدارها آشكار مي‌شود حكايت مي‌كند...


برچسب‌ها: متون, مولانا, قصه, جامعه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ساعت 8:2  توسط رضا جوانروح  | 
مطالب قدیمی‌تر
  بالا