شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 
 

     پدر جوان بود و سیاسی . چند سالی بود که ازدواج کرده بود و سه تا بچه قد و نیم قد هم داشت . همه دختر ! شور جوانی و حزب بازی به امید آرزوهایی که پیرمرد صاحب دولت در جامعه سنتی آن روزها در دل همگان کاشته بود . حزب ایران و شهرستانی دور و کوچک در شمال خراسان ، امید و معنای زندگی اش بود . مثل همه جوان های روزگار خویش...


برچسب‌ها: سیاست, مصدق, کودتا, 28مرداد
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۱ساعت 9:53  توسط رضا جوانروح  | 

    قصه هايي تلخ وتيره . هفت داستان از تنهايي و جدايي انسانها .تلخي وبي معنايي زندگي روزمره زوجهايي كه در آستانه جداشدن اند يا جدا شده اند .عدم درك دنياي واقعي . عدم پذيرش وضعيت زندگي . تلخي و تلخي و تلخي ...

 


برچسب‌ها: داستان, نقد, قصه, فلامک جنیدی
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۱ساعت 13:59  توسط رضا جوانروح  | 

نان پاره ز من بستان  ، جان پاره نخواهد شد

آواره عشق ما  ، آواره نخواهد شد

 

آن را که منم خرقه،  عریان نشود هرگز

وان را که منم چاره ،  بیچاره نخواهد شد

...

...


برچسب‌ها: مولانا, عشق, خرقه, جان
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۱ساعت 7:17  توسط رضا جوانروح  | 
نقلست كه مردي پيش او آمد و گفت :  "مي خواهم كه خرقه پوشم ."

 گفت :‌" ما را مساله ايست اگر جواب دهي شايسته ء خرقه باشي . "

 گفت :" بگوي" ...


برچسب‌ها: عرفان, متون, خرقاني, خرقه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۱ساعت 8:39  توسط رضا جوانروح  | 

     

      فيروزه دوما كه يك نويسنده ايراني‌الاصل است، مي‌نويسد: من اولین بار «خالد حسینی» را در یک مراسم جمع آوری اعانه برای کتابخانه‌های عمومی «برکلی» در ژانویه سال 2004 دیدم. کتاب هردوي ما تقریبا همین اواخر درآمده بود، ولی من «بادبادک باز» را نخوانده بودم. ولی اسم نویسنده‌اش را یادم بود. از همان اولین باری که اسم چاپ شده خالد حسینی را دیدم؛ فهمیدم که او اهل همان بخش از دنیا است که من از آنجا آمده‌ام. من طرفدار او شده بودم بدون آن که ...


برچسب‌ها: كتاب, نويسنده, داستان, مصاحبه
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱ساعت 9:19  توسط رضا جوانروح  | 
  بالا