شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

" درد كار "

 

"  تا خود را به چيزي ندادي به كليت، آن چيز صعب و دشوار مي نمايد، چون خود را به كلي به چيزي دادي. ديگر دشواري نماند. "

(مقالات شمس، دفتر اول/ص 85سطر 20)

    شروع هر كاري دشوار و سخت است . هراس آور است هر نوآوري و نو خواهي . آدمي در پي حفظ وضعيت موجود و شرايط از قبل تعيين شده است ، چون قاعده بازي در اين ميدان از پيش امتحان شده را مي داند و ترسي از  بسر بردن در همان حيطه و ساحت را ندارد . راهي كه قبلا طي نشده است ناشناخته است و نا شناس . تا آشنايي حاصل شود ، بيم از دست رفتن و ضايع شدن مي رود .

  انگيزه و قصد آغاز هر كاري سخت ترين مرحله از كار است .از  اينرسي سكون و آنتروپي ساكن به حركت رسيدن ،  نيازمند غلبه بر نيروي اصطكاكي مقابله كننده سهمگيني است . انرژي فراوان و زحمت دو چندان مي طلبد ، آنهم براي بشري كه در پي آسايش و قرار است . بيقراري و اضطراب از گام نهادن در وادي چيزي نو، تمايل دروني و ذاتي انسان نيست .

   كار انجام دادن ، مستلزم درد و رنج است . دردي كه بر جسم و تن آدمي  و رنجي كه بر جان و روح او تازيانه خواهد زد . قوه محرك و تحرك آغازين از ميل و هوس دروني خواهد خاست . هوسي كه از عشق و نياز سرشار است . هوسي دردآلود و عشقي رنج آلود .

" درد است كه آدمي را رهبر است در هر كاري كه هست. تا اورا درد آن كار و هوس و عشق آن كار در درون نخيزد. او قصد آن كار نكند و آن كار بي درد او را ميسر نشود، خواه دنيا، خواه آخرت.

تن همچو مريم است و هر يكي عيسي داريم.اگر ما را درد پيدا شود عيساي ما بزايد و اگر درد نباشد، عيسي هم از آن راه نهاني كه آمد به اصل خود بپيوندد، الا ما محروم مانيم  و ازو بي بهره. "

(فيه ما فيه /ص 27)

    در كوي و برزن عشق و عاشقي است كه هر ناممكني و دشواريي ناچيز و خوار شمرده شده و كوه بلند ، كاهي حقير پنداشته خواهد شد . دردي كه در اين سير ،  سالك رونده تحمل خواهد كرد شيرين و دلپذير خواهد شد ، چون قصد و نيت هدايت كننده براي انجام كار در پرتو عاشقيت امر ميسر و ممكن است . طلب درد در اين حالت نه امري مازوخيستي كه پديده اي واقع گرايانه بوده و از عينيات كار بر خواهد خاست .

    تمايل و ميل به انجام چيزي موجب بروز امكاني نو و شرايطي تازه مي شود . امكانات و توانايي هاي آدمي شكوفا شده و به ثمر مي نشيند . از قوه به فعل رسيدن استعدادها در گرو خواستن و تمنا كردن امري نو و كاري جديد است . صعوبت و مشكلات راه جزئي از پروسه نو خواهي و نو شوندگي است .

  شمس و مولانا در جستجوي راهي بودند كه رهرو انساني با اعتماد سازي و قوت دل بتواند سنگلاخ دشوار زندگي را طي كند و نا اميد و مايوس نگردد. بداند كه حركت ضرورتا دردآلود است . بپذيرد كه كارها با پذيرش ذهني بشر و قبول نتايج منتج به سختي و همدلي تام به سرانجام مي رسد . شوق وافر و تلاش از ميان جان است كه حصول به عاقبت كار را همراه دارد . سعي یی عاشقانه و مستمر . درد ي غير مردن .


برچسب‌ها: مولانا, شمس, کار, عشق
 |+| نوشته شده در  چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۱ساعت 7:51  توسط رضا جوانروح  | 
  بالا