شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
" هر قصه اي را مغزي هست و هر حکایتی را قصدی .
قصه را جهت آن مغز آورده اند بزرگان، نه از بهر دفع ملالت.
به صورت حكايت براي آن آورده اند، تا آن غرض در آن بنمايند.
(شمس تبريزي)
"همنشين ادمي"
اَستر ، ُشتر را پرسيد كه : " چونست كه من بسيار در سَر مي آيم ، تو كم در سَر مي آئي ؟ "
شتر، جواب گفت كه : " من چون بر سر عَقبه برآيم نظر كنم ، تا پايان عَقبه ببينم ؛ زيرا بلندسرم و بلند همتم و روشن چشمم ، يك نظر به پايان عقبه مي نگرم و يك نظر به پيش پا . "
مراد از شتر شيخ است كه كامل نظرست ، و هر كس كه بدو پيوستگي بيشتر دارد در دزديدن اخلاق او . لاشك با هر چه نشيني و با هر چه باشي خوي او گيري . در كُه نگري در تو پَخْسِيتگي در ايد ، در سبزه و گل نگري تازگي درايد . زيرا همنشين ، ترا در عالم ِخويشتن كشد . و از ين روست كه قران خواندن دل را صاف كند . زيرا از انبياء ياد كني و احوال ايشان ، صورت انبياء بر روح ِتو جمع شود و همنشين شود .
( مقالات شمس تبريزي / دفتر اول ، ص 108سطر 20)
---------------------------------------------------------------------------------
تعبير متن :
گفتگوي مابين حيوانات در قصص متوني و بيان اصل و مغز سخن مورد نظر گوينده و مولف متن از رايجترين و متداولترين روشهاي داستان سرائي بشري است . گفتن سخن از زبان جانوران ضمن دلپذيري روايت گويي موجب عدم دافعه از سوي مخاطب هم مي گردد . واگويي كلام غير مستقيم و انتظار قبول مفهوم و معناي مورد نظر از سوي شنونده در اين صورت بدون برخورندگي و تشابه اسمي يا موقعيتي با اشخاص ، رخ خواهد داد .
توصيه هايي كه در وادي تصوف به همجواري و همنشيني با پير و مرشد و مراد گرديده است و اثرات مطلوب تاثير پذيري از اين عمل ، بسيار زياد و مكرر است . مولانا خود با همجواري وهمزيستي با شمس تبريزي است كه مولانايي شد كه ما به او و حضرتش مي گوئيم مولانا ! همنشيني با اولياء و انبياء در نگاه مولانا و شمس همچون نشستن در حضور مسجد خداوندي است .
هر که خواهد همنشینی خدا تا نشیند در حضور اولیا
مسجدي كان اندرون اولياست سجده گاه جمله است انجا خداست
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
كتاب " مقالات شمس " كاري تحقيقي و تصحيحي است از استاد بزرگوار دكتر محمد علي موحد كه از بزرگان عصر حاضر و نيك مردان نسل قديم است . مقالات ، يادداشتها ي ياران نزديك مولانا و شمس تبريزي از گفتارها و سخنان گهربار شمس تبريزي است ، كه در جلسات خصوصي ياران همدل و همراه ويا در جمعهاي گسترده مريدان گفته شده است . اين نوشتارها كه تا پنجاه سال اخير نا مكشوف و نا معروف بوده به همت دكتر موحد جمع آوري و ويرايش گرديده و در د سترس قرار گرفته است . در يك تقسيم بندي كلي ، گفته هاي دُر آساي شمس كه در كتاب مقالات درج شده است ، شامل چهار بخش عمده است:
1- قصه ها و حكايات پند آموز.
2- تاويل و تفسير ايات قراني و احاديث رسول خدا.
3- گفتار هاي گهر بار نغز.
4- شرح حال و احوال شخصي در مورد شمس و اطرافيان و محيط پيراموني.
در سلسله نوشتارهايي كه در وبلاگ تحت عنوان باز خواني قصص متوني منبعد خواهد آمد ، از بخش" قصه ها و حكايات پندآموز " ، قصصي كه مناسبتي با جريانات و مسائل جامعه امروزين داشته باشد نقل خواهد شد .
اميد كه تجربيات شخصي اين بزرگواران عرصه آگاهي معنوي، چراغ راهي براي انسان جستجوگر بي پناه دردمند عصر مدرن امروز باشد .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
![]() |