شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
موراكامي در اين داستان هاي كوتاه خوش لحن و گاه تكان دهنده باز هم به دنبال موتيف ها و مضامين انديشه پست مدرني خودش رفته است . تنهايي، ترس، تصادف، اتفاق، بينامتني، كولاژ، عدم قطعيت و نسبي گرايي در جهان نگري قهرمانان داستان ها و اعمال و كردار شخصيت هاي روايت به وضوح قابل مشاهده است. اصلاً عنوان يكي از داستان هاي اين مجموعه «اتفاق، اتفاق، اتفاق» است!...
" ابراهيم ادهم پيش از آنكه ملك بلخ بگذارد ، درين هوس مالها بذل كردي و به تن طاعتها كردي ، و گفتي چه كنم ؟ و اين چگونه است كه گشايش نمي شود ؟
تا شبي بر تخت خفته بود ، خفتهء بيدار ؛ و پاسبانها چوبكها و طبلها و نايها و بانگها مي زدند ...
آخرين فيلم به نمايش درآمده فيلمساز اسپانيايي، ايناريتو، با نام زيبا و با انشاي عمداً غلط كلمه «Biutiful» با پلان بسيار زيبا و تاثيرگذاري شروع مي شود. تصوير دستهايي از آرنج به بالا كه در مورد اصل بودن يك انگشتر الماس نشان صحبت مي كنند. گوهر نايابي كه پدربزرگ قبل از مردن و سفر نهايياش به مادربزرگ حامله داده است. انگشتري كه بعد از آن در دست مادر بوده است. مادري كه ازرشش را نمي دانست و ميگفت كه اصل نيست. چونكه صداي دريا و نداي اقيانوس درون را با امواج خروشان و عمق ترسناك سكوت آميزش نشنيده بود ...
اگرچه هر كس با اعتقاد و جهان نگري خودش و رفتار بر گونه اي از اخلاق هاي سه گانه ياد شده مي داند كه ( دروغ ، دزدي ، خيانت ، غيبت ، ظلم ، زنا ، قتل ، ... ) نادرست و مذموم است ، ليكن در شرايط انساني و موقعيت هاي گوناگون فردي و وضعيت هاي اجتماعي بر خلاف دانش ذهني و پيشيني اش به نا بهنجاري اخلاقي مستمسك مي شود . چرا میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی ما اختلاف و تضاد وجود دارد؟...
![]() |