شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 
 

     عرفا و متصوفه در طول تاريخ ادبيات اين مرز و بوم در تحكيم مباني ادب پارسي نقشي به‌سزا داشتند. تا پيش از ورود عرفان به دنياي شعر و ادب، شعر فارسي از حيث معاني بلند بي‌بهره بود و اغلب به محافل درباري و مدح امرا و وزرا و شاهان صاحب زور تعلق داشت ، اما با ورود افكار عاشقانه ـ زاهدانة عرفاي بزرگ، شعر و ادب فارسي وسيله‌اي براي بيان مقاصد والاي عرفاني و اخلاقي قرار گرفت. در اين ميان «حسين بن‌منصور حلاج بيضاوي» به‌عنوان عارف اهل سكر و شوريده‌اي از ديار عاشقان، سبب دگرگوني بسياري در افكار و اقوال شعراي اهل ذوق گرديد؛ به گونه‌اي كه كمتر...


برچسب‌ها: متون, مولانا, انسان, حج
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹ساعت 8:24  توسط رضا جوانروح  | 

بشکن سبو و کوزه ! ای میرآب جان‌ها

تا وا شود چو کاسه،  در پیش تو دهان‌ها

 

بر گیجگاه ما زن،  ای گیجی خردها !

تا وارهد به گیجی،  این عقل ز امتحان‌ها !

...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ساعت 14:42  توسط رضا جوانروح  | 

تو مرا جان ِجهانی،  چه کنم جان و جهان را ؟

تو مرا گنج ِروانی ، چه کنم سود و زیان را ؟

 

نفسی یار شَرابم،  نفسی یار کَبابم

چو در این دُورِ خرابم،  چه کنم دُور ِزمان را ؟

 ...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹ساعت 7:24  توسط رضا جوانروح  | 

ای ساقی ِجان، پُر کن، آن ساغرِ ِپیشین را

آن راه زن ِدل را ، آن راه بُر ِدین را

 

زان می که ز ِدل خیزد،  با روح درآمیزد

مَخمور کُند جوشش،  مَر چَشم ِخدابین را

 ...

...


برچسب‌ها: مولانا, غزل, عرفان, شمس
ادامه مطلب
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۹ دی ۱۳۸۹ساعت 7:11  توسط رضا جوانروح  | 
مطالب جدیدتر
  بالا