شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
" هشتم آذر ماه هر سال ؟ "
۲۶ جمادی الاخر سال ۶۴۲قمری که در تقویم هجری شمسی همان سال مصادف ۸ اذر ماه سال ۶۲۲است، یادآور دیدار دو دوستی است که حادثه آفرین و سرنوشت ساز بوده اند . دیدار حضرت مولانا و شمس تبریزی . دیداری که در شهر قونیه توفانی سهمگین و جانسوز برپا کرده است و اثرات این توفان انسانساز و انسانسوز هنوز که هنوز است باقی است !
اگر چه تولد مولانا را به تحقیق و اجماع در ۸ مهر ماه سال ۶۰۴ گفته اند ولی این زایش جسمانی حضرتش بسیار توفیر دارد با تولد روحانی اش . مولانای واقعی ، آن مولانايي كه من و شما او را مي شناسيم و دوستش مي داريم ، به تحقيق و يقين در ۸ آذر ماه سال ۶۴۲ قمري يعني در ۳۸ سالگي و در ميان سالگي اش دوباره زائيده شده است . اويي كه از بارها زائيده شدن سخن گفته است فقط و فقط يكبار متولد نشده است . " مانند طفلي در بدن ، من پرورش دارم ز خون / يك بار زايد آدمي ، من بارها زائيده ام "
از سالهايي پيش در مناسبتها و مراسمها و نشستها ي مختلف گفتم و نوشتم كه اگر چه براي بزرگداشت حضرتش، روز جهاني تعيين شده است ،( ۸ مهر ماه هر سال) ، ليكن براي به دنيا امدن حقيقي مولانا و يا بزرگداشت جهاني حضرت شمس تبريزي ، روزي و روزگاري را معين نكرده اند . آخر هنوز كه هنوز است بخش و واحد و قسمت و دانشكده و موسسه و پژوهشگاه و ... مستقلي براي عرفان و عارفان در اين ديار تشكيل نشده است ، و اين ميراث عظيم بشري در اين کشور در سايه ادبيات قرار گرفته است . ادب و ادبيت ايراني بسيار وامدار عرفان و عارفان خوش ذوق و خوش سخن است و اصولا اگر آن بخش از ادبيات عارفانه را از حيطه ادبيات زبان فارسي كنار گذاريم ، چيز دندان گيري و حرف و سخن عميق و اصيلي در آن باقي نخواهد ماند .
با اينهمه آميزش و دادو ستد مابين ادبيات فارسي و ادبيات عارفانه در تاريخ ادب كشور ، متاسفانه نوع نگاه متوليان اين عرصه جانبدارانه و يكطرفه به سود ادبيات صرف بوده است كه البته به جاي خود ارزشمند است و گرامي . ولي چگونه است كه براي شاعراني نه چندان مطرح و قوي ، روزي و بزرگداشتی و ارزشي قائل هستيم كه بايد هم باشيم ، ليكن براي سوختگان و عاشقان و عارفان اين عرصه پهناور نه ؟ البته دلايل اجتماعي و عقيدتي و فرهنگي متوليان دولتي و رسمي را مي دانيم كه مانعي اند ولي اين علل قانع كننده نيست . بگذريم .
در آستانه اين مبارك حادثه و واقعه عظيم در عرصه جان بشري ، رويارويي مولانا و شمس تبريزي ، بر خود واجب ديدم كه يك بار ديگر باز هم متذكر اين نكات شوم . پاسداري از هويت پيشينيان و بزرگداشت شخصيت قهرمانان و بزرگان عارف و عرفان ، عملي انساني و در راستاي تكريم و تداوم اين ميراث با ارزش براي ايندگان بشري است . اين شد كه متني را كه سال پيش و سالهاي پيش از آن نوشته و منتشر كرده بودم با اندكي تغيير دوباره اينجا مي اورم تا مگر گوش و چشمي شنوا و بينا بر اثر اين تكرار مكرر بازش بيند و كاري نمايد . تا چه پسند آيد و چه قبول افتد .
----------------------------------------------------------------------------------------------
"این بار شما از سخن شمس الدین ذوق بیشتر خواهید یافتن ، زیرا که بادبان کشتی وجود مرد ، اعتقاد است. چون بادبان باشد، باد وی را به جای عظیم برد و چون بادبان نباشد، سخن باد باشد." (فیه ما فیه/ص75)
در تاریخ عرفان ایرانی، نَه تاریخ تولد و نَه تاریخ مرگ شمس تبريزي به تحقیق مشخص شده است، لیکن تاریخ آشنایی و رودررویی شمس با مولانا در قونیه به يقين و قطعاً مشخص است " 26جمادی الاخر سال 642 هجری قمری، برابر 29 نوامبر سال 1244 میلادی، برابر 8 آذر ماه سال 622 هجری شمسی" .
پیشنهاد می شود که 8 آذر ماه هر سال را بعنوان " روزجهانی عرفان " يا « روز شمس تبریزی » نامگذاری کرده و به سازمان یونسکو اعلام نموده و هر سال در این روز بزرگداشت هایی در خور مقام این بزرگوار در شهرهای مختلف برگذار شود تا اندیشه های متعالی این عارف گمنام تنها ، ترویج و اشاعه داده شود .
چند سال پيش در مقاله اي با عنوان "تكرار انديشه يا انديشه تكرار "(۱) كه در روزنامه شرق مورخ ۲۴/۴/۸۶ چاپ شد ، چهار نكته را به عنوان پيشنهاد طرح كردم ؛ كه يكي از پيشنهاد ها همين نامگذاري بود و سه ديگر:
۱- " كاوش باستان شناسي در جوار منار شمس در شهر خوي "
۲- " ثبت آرامگاه و منار شمس درزمره آثار تاريخي جهاني "
۳- " ايجاد پژوهشكده بين المللي عرفان " .
با تلاشهاي دست اندركاران بنياد شمس در خوي و با فراهم كردن امكاناتي در جوار منار شمس ، محيط و محوطه اي اختصاصي ايجاد شده است و هر سال نيز همايش هايي در خوي و اروميه و تبريز براي بزرگداشت مقام شمس تبريزي برگذار مي شود كه در جاي خود ميمون و مبارك است . ليكن اكتفا كردن به اينكه فقط با ارائه سخنراني و مقاله بتوان در اثبات وجود آرامگاه شمس در خوي پافشاري كرد ، راه به جايي نخواهد برد .
ماداميكه به لحاظ كاوشهاي علمي و روشهاي جديد باستانشناسي نتوان به اثبات وجود مدفن شمس تبريزي در پاي منار شهر خوي دست يافت ، با برگذاري همايشها ، نشستها ، گردهمايي ها ، سخنراني ها و ... و استناد كردن به متون تاريخي همچون" مجمل فصيح خوافي" ميرزا محمد خان قزويني يا " شاهد صادق " ميرزا محمد صادق اصفهاني يا "منشات السلاطين " فريدون بيگ يا "بيان منازل سفر عراقين " فصوحي السلاحي نيز نمي شود ، مدعيان و محققان را قانع كرد .
كاش مسئو لان و متوليان امر توجه اي به چهار پيشنهاد گفته شده بكنند :
۱-كاوش باستانشناسي در پاي منار شمس در شهر خوي.
۲- ثبت آرامگاه و منار شمس درسازمان يونسكو .
۳- تاسيس پژوهشكده بين المللي عرفان در شهر خوي يا تبريز .
۴- نامگذاري ۸آذرماه به عنوان روز جهاني عرفان يا شمس تبريزي.
« امید داریم که شما این سخنها را هم از اندرون خود بشنوید که مفید آن است . اگر هزار دزد بیرونی بیایند در را نتوانند باز کردن تا از اندرون دزدی یار ایشان نباشد که از اندرون بازکند . هزار سخن از بیرون بگوی، تا از اندرون مصدقی نباشد، سود ندارد» . (فیه ما فیه/ ص47)
==========================================================
۱- مقاله " تكرار انديشه يا انديشه تكرار / شمس تبریزی یا شمس پرنده " كه در سال ۱۳۸۶ در روزنامه شرق چاپ شد را در همین وبلاگ هم می توانید جستجو کرده و مطالعه فرمائید.
![]() |