| 
			 شمس ِ مولانا 
			 | 
			||
| 
			 دغدغه های یک روح   | 
			
| 
 "در آغاز كلام بود و كلام با خدا بود و كلام خدا بود . " (انجيل يوحنا - ۱:۱) تعاليم عيسي مسيح كه از بشارت دهندگان بزرگ تاريخ بشري است ، در عصر وزمانه حاضر مي تواند چراغ راه رهروان حقيقت باشد . غفلت ادمي از ساده ترين اندرزها و راهكارهاي اصولي كه فراموش مي شود ، او را دچار سردرگمي و پريشاني مي نمايد . مشكل و معضل اصلي جامعه بشري در روزگار مدرن ، نه ايمان اوردن و اعتقاد داشتن است ، ونه درگيري دروني با نفس درون اش ؛ بلكه ان چه انسان شهري امروز را ازار مي دهد و مي رنجاند ، هنجارها و قواعد ساحت اخلاقي است. دروغ ، ظلم ، قتل ، خيانت ، دزدي ، زنا ، غيبت. ، ... و هر انچه كه به حيطه رابطه من فردي با من ديگري مربوط مي شود؛ به عبارتي ديگر ارتباط من با جامعه؛ وچگونگي روش عادلانه اين روابط به نحوي كه طرفين رابطه هيچگونه احساس سرخوردگي و تبعيض و ناحقي نكنند ؛ موضوع مورد نظر اين چند دهه اخير بوده است . "اما غیبت از کبایر است . از آن چار گناه کبیره است که آن را از زشتی از گناهان دیگر جدا داشته اند . از آن چار ، يكي غيبت است ، دوم بهتان ، سيم خون ، چهارم مظلمه . " (مقالات شمس،دفتر اول / ص۱۷۹سطر۳) حكيمان و معلمان اخلاق و واضعان سيستمهاي اخلاقي برآنند كه دستگاه ذهني و عيني كاملي وضع و ترسيم كنند ، تا بتوانند براي در ارامش و اسايش و رفاه ادمي در جهان زيستي اش ، راه حل همه پسند و جامع ارائه دهند . در نظر مولفان هر سه گونه سيستم اخلاقي وضع شده ( فضيلت گرا - فايده گرا - وظيفه گرا ) هدف و منظور اوليه يعني تاويل پديد آورنده گان ، ايجاد قاعده وقوانيني مناسب و تعبير ناپذير براي احاد جامعه بوده است. اما روشها و راههايي كه بيان شده است از سوي دارندگان قدرت كه قوانين را به نفع خود وضع مي كنند ، به چالش كشيده شده و در نهايت سوء استفاده موقعيتي بعمل امده است. حضرت مولانا در فيه ما فيه بهترين روش براي دوري جستن از رذايل اخلاقي و كنترل نفس حيواني را شاكر بودن و شكر گفتن به آنچه كه شخص در حال حاضر دارد مي داند . حتي شكر گفتن به دروغ را نوعي محبت جستن از خدا تلقي مي كند .شكرگويي را روشي نافذ به لحاظ روانشناسي در مقابل زيادت طلبي نفس و روشي خلاف گونه در برابر آن مي داند ؛ و دروغ گويي را مقدمه رسوايي و خجالت زدگي . " هيچ حجتي خصم را خجلتر از آن نكند كه دروغي او ظاهر شود. پس تو ، به ستايش در شكر او را زهر مي دهي ، زيرا كه اظهار نقصاني تو مي كند و تو كمال خود ظاهر كردي كه محبوب حقي . محبوب حق ناقص نباشد . " ( فيه ما فيه / ص۱۸۵ ) تلاش حكيمان و عارفان بشري كه درد رستگاري نوع بشر را دارند ، در پي چاره اي كارساز و بي استثناء بوده است . حضرت عيسي مسيح نيز مي فرمايد : "شنيده ايد كه پيشينيان گفته اند ، قتل مكن . هر كه قتل كند ، سزاوار محاكمه است . اما من به شما مي گويم ، هر كه بر برادر خويش خشم گيرد سزاوار محاكمه است. شنيده ايد كه گفته شده ، زنا مكن . اما من به شما مي گويم هر كه به شهوت به زني بنگرد ، همان دم در دل خود با او زنا كرده است. شنيده ايد كه گفته اند ، سوگند را مشكن ، بلكه به سوگندهاي خود با خدا وفا كن . اما من مي گويم ، هرگز سوگند مخوريد نه به اسمان و نه به زمين . شنيده ايد كه گفته اند ، همسايه ات را محبت نما و با دشمنت دشمني كن . اما من به شما مي گويم ، دشمنان خود را محبت كنيد و براي انان كه به شما آزار مي رسانند ، دعاي خير . شنيده ايد كه گفته شده ، چشم در برابر چشم و دندان در برابر دندان .(انتقام) اما من مي گويم ، اگر كسي چيزي بخواهد ، به او بده و قرض خواهد ، روي مگردان." (انجيل متي - ۵:۲۱ تا ۵:۲۳ ) آري بزرگان اين چنينند .رحمت ، گذشت ، نيكي ، رئوف ، نيت پاك ، نظر صاف ، ... زير بناي ساختن سازه استوار اخلاق هنجار اجتماعي است ؛ كه كلام انسان خاكي كه نشات و سرچشمه اش از صداي پاك خدايي بر آمده باشد ، بر دل مي نشيند و قابل پذيرش مي شود .  | 
| 
		
		 |