شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
علت دروغ
در يكي از جلسات نقد فيلم « درباره الي ...» فيلم كوتاهي از پشت صحنه فيلم مزبور نمايش دادند. در بخشي از گفتگوها با عوامل و بازيگران، پرسشگر از خانم گلشيفته فراهاني كه نقش سپيده را در فيلم بازي كرده بود، پرسيد: «به نظر شما ادامه زندگي سپيده و امير چه خواهد شد؟» خانم فراهاني مكث كوتاهي كرده و گفت : «سپيده از امير طلاق خواهد گرفت !»
«جدايي نادر از سيمين» سه گانه آخرين از فيلم هاي «چهارشنبه سوري» و «درباره الي ...» آقاي اصغر فرهادي است. اين فيلم درباره سرنوشت خانواده «سپيده و امير» است كه در چند سال پس از فاجعه مرگ و غرق شدن «الي» رخ مي دهد. سپيده و امير به نادر و سيمين تغيير نقش يافته اند و بچه كوچكشان نيز بزرگ شده و «ترمه» نوجوان است.
موضوع و تم اصلي «درباره الي ...» پنهان كاري بود و عدم صداقت و شفافيت، که منجر به دروغ جمعي و بروز فاجعه شد ، در فيلم حاضر تبديل شده است به بررسي منشاء و علت بيان دروغ. مولف اثر در يك گام به پيش مي خواهد به وضوح و با صراحت عنوان نمايد كه دليل دروغ گويي افراد در جامعه امروز، ترس است. ترس از دست دادن پدر، ترس از رفتن به زندان، ترس از رفتار شوهر، ترس از دست دادن شغل، ترس از نگرفتن نمره درسي، ترس از بيكاري، ترس از تنهايي، ترس از ... اين ترس ها علت دروغ گويي شخصيت هاي متفاوت اخلاقي داستان متن اند.
نگاه دوربين
انعكاس اين درون مايه اصلي جهان بيني مولف اثر در نوع تصوير برداري فيلم نیزصورت بارزی یافته است . در اكثر صحنه هايي كه دروغ و پنهان كاري اتفاق می افتد ، تصوير روشن و تار و يا موقعيت قرارگيري دوربين به صورتي كه در پلان هاي دوشخصيتي اكثراً پشت فردي به دوربين و صورت فرد مقابل رو به تماشاگران است، جلوهگري مي كند. راوي سوم شخص مفرد متن با نگاه از پس پشت فردي و در رويارويي با شخصيتي كه در حال دروغ گويي و يا پنهان داشتن موضوع و مطلبي است، تداعي مضموني متن را مي كند.
تناسب اين «تيره و روشن» يا «وضوح و تاري» صحنه ها، كنايه اي از تطابق ساختاري مفهوم فيلم با نوع تصويربرداري اثر است. كيشلوفسكي در فيلم «داستاني كوتاه در مورد كشتن» در هر سكانس و پلاني كه قهرمان قاتل اثر را به تصوير مي كشد، نيمه صورت روشن او را با نيمه تاريك اش در تقابل قرار مي دهد تا ضمن عدم قضاوت قطعي در مورد قهرمان، نسبت به خاكستري بودن شخصيت او اشاره اي نمايد. كارگردان فهيم اين اثر نيز با رعايت دقيق اين جزئيات در ميزانسن و دكوپاژ پلانها، هماهنگي عميق مفهومي و ساختاري اثر را به ذهن متبادر كرده است.
انعكاس تصاوير در شيشه و آينه در سرتاسر پلان هاي محتوايي اثر، ضمن يادآوري اين نكته كه فيلم نوعي بازنمايي حقيقت (Representation) به صورت واقعيت و در قالب هنر تصويري است، نكته مفهومي ديگري را نيز يادآوري مي كند؛ شكنندگي روابط مابين افراد و شخصيت هاي درگير قصه.
تكثر استفاده از پنجره، شيشه ماشين، درهاي شيشه اي، آينه و غيره در پلان هاي اثر (درگيري نادر با حجت در بيمارستان پشت در شيشه اي سكوريت- انعكاس تصوير حجت در آينه ماشين نادر- بازنمايي تصوير درختان و فضاي خيابان بر روي شيشه ماشين- آينه داخل خانه سيمين و نادر- در شيشه اي آپارتمان) كه موجب چرخش داستان و بروز يك واقعه جديد و وجه ديگري از حقيقت موضوعي غيرقابل دريافت است، در بيان اين عدم قطعيت و نسبي بودن حوادث به خوبي كاركرد سينمايي يافته است.
چالش نسل ها
اصغر فرهادي با به تصوير كشيدن وضعيت سه نسل جامعه ايراني امروز، در پي اشاره به مضامين اجتماعي و فرهنگي موجود و جاري جامعه است. نسل قديم در شمايل پدربزرگ داراي فراموشي (آلزايمر) به تصوير كشيده شده است. در تمامي تصاوير از اتاق پيرمرد ، تاكيد بر روزنامه (عادت اطلاع رساني قديم) و راديو (وسيله اي مدرن در جامعه سنتي فئودالي ايران قديم) و پنكه (يادآور دوران پيش از انقلاب) به كرات ديده مي شود.
معضل و مشكلات نسل حاضر جامعه به صورت بروز عدم تفاهم زن و شوهر، لجبازي فردي در روابط منطقي، عدم درك متقابل مابين شخصيت هاي هم سن و سال، قشربندي اجتماعي و اقتصادي خانواده ها در متن بيان گرديده است.
نسل آينده جامعه كه به صورت بچه و نوجوان دو خانواده به معرض ديد گذاشته شده است مرتباً در حال قضاوت و انتخاب است. نسلي كه سكاندار جامعه و گرداننده آن خواهد بود، به عنوان نقادان و آناليزگران رفتار پدران و مادران خود دائماً در تكاپويند. به زعم كارگردان ، جامعه پويا و سازنده آينده داراي نسلي جستجوگر و پرسشگر و چالشگر خواهد بود.
مضامين اثر
مولف اثر در پي طرح مفاهيم ضمني بسياري در فيلم است. كارگردان ، چالش و درگيري در جامعه انساني را به علت تقسيم گروه هاي اجتماعي به پست و بالا، متوسط و فرودست شهري، دارا و ندار، معتقد سنتي و بي اعتقاد مدرن مي داند. در پي آن است كه با به تصوير كشيدن شخصيت هايي، فرهنگ سازي و اهميت به انديشه و جهان بيني مبتني بر هويت تاريخي را، براي رفع نابهنجاري ها و تضادهاي موجود اجتماعي راه حل چاره ساز عنوان نمايد .
تاكيد بر كاربرد واژگان پارسي به جاي تازي ، معادل سازيهاي لغوي ، برشمردن طبقات اجتماعي در زمان سلسله ساسانيان (يادمان باشد كه ساسانيان آخرين سلسله پادشاهي امپراتوري ايراني قبل از حمله اعراب مسلمان مي باشد.) از سويي و آموزش به نسل آينده از طريق گرفتن باقيمانده پول بنزين ماشين، نترسيدن از واگويي حقيقت ، از سويی ديگر در راستاي طرح مضامين بينا متني اثر است.
در دعواي لفظي نادر و سيمين ،طرح پاي فشاري درگرفتن حق ، واگويي نترسيدن و واهمه نداشتن ، بيان فرار نكردن ، و اينكه وضعيت پيش آمده حاضر ناشي از رفتار غلط جمعي جامعه است ، توصيه ديگري ازسوي مولف اثر است؛ مولفی كه در پي جايگزينی كلمه جنبش فارسي در قبال نهضت عربي است ( اشارات سياسي متن ) ؛ و آلبوم موسيقي شجريان را ( تاكيد بر موسيقي و فرهنگ ملي ) عليرغم آنكه در ضبط ماشين اش گوش مي دهد به سخاوتمندي تمام مي بخشد!
وجود ترس و دلهره ناشي از تنهايي و اضطراب در شخصيت هاي فيلم كه از جدال دائمي رواني آحاد جامعه ايجاد شده است از ديگر مضامين اثر است. همه افراد دو خانواده در فرسايش نسل ها دچار يك نوع به خود وانهادگي شده اند. سرگشتگي و حيراني در جمع موج مي زند. همه در لبه باريك انتخاب و گزينش قرار دارند. همه در يك بازي زندگي (مانند بازي فوتبال دستي خانواده نادر در فيلم ) در حال نقش آفريني اند. وضعيت بسيار ناپايدار است و همه انتظار يك كلام و پاسخ مناسب را دارند. اگر نادربه سيمين بگويد بمان، او خواهد ماند، اما نمي تواند بگويد!
مشخصات اثر پست مدرن
فرهادي در اين فيلم نيز همچون «درباره الي ...» اكثر معيارها و مولفه هاي يك اثر پست مدرن را آورده است (به نقد درباره الي"چه کسی مقصر است ؟" ویا نقد کتاب پس از تاریکی موراکامی در پی روشنایی... مراجعه شود). فرهادي فيلمسازي هوشمند و اگاه به كار و اثر خودش است. رعايت كوچكترين جزئيات به ظاهر بي اهميت از نظر ديگر فيلم سازان براي او بسيار حياتي است. شاهكار شدن يك اثر هنري ارتباط تام و مستقيم به رعايت قواعد زيبايي شناسي در ناچيزترين عضو اثر دارد.
تكرار يكي از پارامترهايي است كه در يك اثر پست مدرن استفاده مي شود . تكرار جملات از سوي شخصيت ها به دفعات، تكرار صحنه هاي كليدي به كرات، تكرار صداي كوبيدن در، تكرار واژگان دزدي و زندان و غيره در راستاي رعايت يكي از خصوصيات اثر پست مدرن است.
اصالت و اهميت دادن به چيزها، از قبيل روزنامه، راديو، ماشين، پول، در و .. از ديگر پارامترهاي مورد نظر اثر است. اصالت موجودات و تاکیدات چندین باره به آنها در بسیاری از پلانهای فیلم در راستای رعایت یکی از مشخصه های اثر پست مدرن است.
بي معنايي زندگي در قالب سوال قاضي دادگاه در ابتداي فيلم كه از سيمين مي پرسد: «چرا مي خواهد برود و چرا نادر نمي خواهد برود؟» رو به تماشاگر طرح مي شود. نادر دنبال چيست؟ نگهداري از پدر پير آلزايمرياش (حفظ نسل گذشته تاريخي) يا دختر نوجوان قضاوت گرش (تربيت نسل آينده جامعه)؟ راضيه به دنبال چه چيزي در زندگي است؟ تربيت بچه يا پيدا كردن كار، يا سر و سامان دادن به حال خراب روحي حجت شوهرش ، و يا كمك به اقتصاد خانواده؟ پس چرا در اين راستا از دين سنتي استفساء كننده سوال نمي كند و بي اجازه همسر به خانه مرد غريبه جواني براي كار مي رود؟ همه و همه اين روابط و سوال ها و طرح موضوعات در پي آن است كه گم شدن معنا در زندگي نسل حاضر جامعه را به ذهن متبادر نمايد.
هجو انگاري زندگي و به سخره گرفتن آن نيز يكي ديگر از مشخصه هاي اين اثر پست مدرن است. شوخي گرفتن از موقعيت هاي نامنتظر كه موجب خنده تلخ بر لبان تماشاگران مي گردد، باعث هجو انگاشتن زندگي جاري قهرمانان اثر است. سيمين سيمين گفتن پدربزرگ به راضيه در عين تلخي گزنده محتوايي، زهر خندي است در ذهن مخاطب. موقعيت ناگوار پدربزرگ و خيسي شلوار از سويي و بازي دخترك خردسال (سميه) با شير كپسول اكسيژن از سويي ديگر وضعيت هجوآميزي را به تصوير مي كشد كه در عين سرخوشي، مايه تلخي و تاسف است.
بينامتني و كولاژ در متن اثر به خوبي و به درستي گنجانده شده است. موسيقي سنتي ايراني با حمل پيانو در راهرو ساختمان. تقابل سنت و مدرنيته. تضاد فرهنگ آموزش رسمي مدارس با آموزش غير رسمي خانواده. رويارويي قشر فرودست جامعه با قشر متوسط روشنفكر شهري. ريش گذاشتن نادر و وضعيت شغلي او كه كارمند بانك است.
اين اشارات ضمني و ساختاري در روند روايت اثربهمراه تضاد ( يكي ديگر از مشخصه هاي مهم و اساسي اثر پست مدرن ) وضعيتي ، به پربار شدن و موثر بودن تاكيدات مورد نظر پديد آورنده اثر مي افزايد. بي خاصيتي و بي خلاقيتي آموزش كلاسيك مدرسي رسمي دولتي و رفتار بازجوي گونه معلم مدرسه با سميه دختر كوچك راضيه، درهم آميزي اخلاقي تاثير گذاري را پيش كشيده است كه آيا اين روش دانش ورزي براي نسل آينده نتيجه بخش خواهد بود يا نه؟ آدمي ياد رفتار محسن مخملباف مي افتد كه فرزندانش از هرگونه آموزش مدرك ده رسمي دور افتاده و تحت تربيت آموزش خانگي به خلاقيت جهاني هنري دست يافته اند.
فرم دروني اثر
ساختار متن (Structure) به صورت حلقوي چنبره اي، با افت و خيز شخصيتي قهرمانان اثر تطابق كاملي دارد. شخصيت هاي روايت در مسيري پر فراز و نشيب و عبور از دروغ ها و صداقت ها به يك رشد و تعالي دروني مي رسند. شكل نهاني اثر همچون سازه اي پيچ در پيچ، توجه مخاطب را به پيچيدگي روان و رفتار اخلاقي شخصيت ها جلب مي نمايد.
فرهادي در تاويل متن (Interpretation) و مقصود و منظور اوليه از پديد آوردن اثر، مسئله اي جهاني و بشري را به چالش كشيده است. فروپاشي اخلاقي انسان معاصر، معضل اساسي و قابل تاملي است. دروغ و پنهاني كاري در كنه زواياي ذهني انسان معاصرآنچنان رسوخ كرده است كه شفافيت و صراحت، آرزوي گم شده بشر شده است.
معيار قضاوت
مسئله اساسي كه فرهادي در اين اثر اخلاقي اجتماعي خود مطرح مي كند، چيست؟ به نظر مي رسد فرهادي در اين شاهكار سينمايي خودش يك گام به پيش گذاشته است و از ما مخاطبان اثر، آحاد جامعه و تماشاگران حاضر مي پرسد، به نظر شما معيار قضاوت چيست؟
آيا براي صحت و سقم يك عمل اخلاقي، «قانون جمعي جامعه» بايد حكم صادر كند و يا «وجدان فردي شخص»؟
سوالی سخت و پرسشي سهمگين است. در مقابل هم قرار دادن (قانون با وجدان)، (جمع با فرد)، (جامعه با شخص) و انتخاب مابين اين معيارهاي اخلاقي بسيار دشوار و احتمالاً نامحتمل است. خرد جمعي جامعه در قبال عقل جزيي شخص مي خواهد حاكم و قاضي گردد. آيا حكمي كه قانون برخاسته از خرد جمعي جامعه اي كه قانون گذاران وضع كرده اند، مي تواند در هر حال و در هر وضعيت بشري انساني، مصداق عيني داشته باشد؟
رفتار اخلاقي
اخلاق گرايان و فيلسوفان اخلاق بر اين باورند كه در يك تقسيم بندي كلي، انسان ها بر يكي از سه گونه اخلاقي رفتار مي كنند. اخلاق فايده گراي خرد جمعي (جان استوارت ميل) در پي آن است كه تدوين نمايد، رفتاري بهنجار و اخلاقي است كه نتيجه و فايده آن براي جمع مثبت و مفيد باشد. اكثر مردم (حدود 95%) از اين گونه اخلاقي استفاده مي كنند و تمامي دولت هاي جمعي نيز در اخلاق سياسي خود تابع اين گونه رفتاراخلاقي اند.
اخلاق وظيفه گراي انساني (ايمانوئل كانتي) كه ميزان ناچيزي (حدود 4 الي 5%) از مردم، بر اين مبنا و معيار رفتار اجتماعي خود را تنظيم مي كنند، بهنجار بودن يك امر اخلاقي را ناشي از خرد جمعي جامعه ولي بر مبناي نيت نيك طلبانه انساني از آن حيث كه انسان، انسان است پايه ريزي مي كند.
رفتار براساس اخلاق فضيلت گراي وجدان بشري (افلاطوني) بسيار كمياب و نادر است. در اين گونه اخلاقي، وجدان آدمي و رستگاري و تعالي و رضايت فرد است كه فارغ از فايده گرا بودن امر اخلاقي و يا وظيفهگرا بودن آن، دست به انتخاب مي زند.
فرهادي در فيلم خود، دو خانواده سه نفري را در مقابل هم قرار داده است. سيمين نماينده اخلاق فايدهگرا (در پي آينده بهتري براي دخترش است و اهل سازش و بدهبستان در دعواست) و نادر نماينده اخلاق وظيفه گرا (در پي نگهداري از پدر به عنوان وظيفه پسري) است. ترمه نيز وجدان انساني اين خانواده، بيانگر رفتار اخلاقي فضيلت گرايانه است.
در خانواده راضيه و حجت به همراه دختر خردسالشان، حجت همچون سيمين اخلاقي فايده گرا داشته و سميه دختر كوچك خانواده وظيفه خود مي داند كه مادرش را لو ندهد و به پدر چيزي نگويد و در قبال استنطاق هاي غير رسمي از سوي بزرگسالان، اخلاقي وظيفه انگارانه در پيش گيرد. در مقابل، راضيه در پي آسودگي وجدان فردي و فضيلت انساني اش است. براي او دردناك است كه متهم به دزدي شده است و در پي آن است كه به ديگران بفهماند كه اگرچه محتاج و نيازمند است ولي وجداناً در پي رعايت فضيلت هاي انساني است، اگرچه با عدم سوگند خوردن به كتاب مقدس، هم شوهر فايده گراياش از او روي گردان شود و هم دختروظيفه دان بينواي او زجر بكشد. مهم براي او رضايت دروني اش است و آرامش روحي وجداني اش.
در هم آميزي اين گونه هاي اخلاقي با يكديگر و واژگونهگي رفتار اخلاقي شخصيت هاي اثر، در موقعيت هاي مختلف و پنهان كاري و دروغگويي اشان در وضعيت هاي دشوار، موجب بروز كنش دراماتيك در داستان شده است. عدم قطعيت در قضاوت و نسبي بودن رفتار اخلاقي افراد، از ديگر مولفه هاي مورد نظر متن است. مولف اثر با آگاهي از نظرات شهودگرايان اخلاقي (كه معيار قضاوت را وجدان انساني قرار مي دهند) و تجربه گرايان اخلاقي (كه معيار قضاوت را خردجمعي مي دانند) با هوشمندي دست به انتخاب نزده و با قهرمانان اثرهمدلي نكرده است.
همذات پنداري
بازي بسيار گيرا و تاثيرگذار بازيگران نابازيگر يا كمتر مشهور (راضيه، ترمه و پدربزرگ و بازپرس) در ايجاد تعليق متن و نيز باورپذيري و همذات پنداري مخاطب با اثر، كمك شاياني نموده است. كنترل كنش هاي شخصيتي و همسازي آنها با يكديگر در يكپارچگي اثري كه پيام هاي اخلاقي عميقي را يدك مي كشد، بسيار زيركانه درآمده است. در جامعه اي كه در حال گذر از فضاي سنتي به مدرن است و تقسيم بندي هاي ناروايي در كليه شئونات فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و ديني اش رخ داده است، قضاوت كردن بسيار سهمگين است. نسبي بودن پديدارهاي اجتماعي و فرهنگي، مسلماً در بروز رفتار و اخلاق نا بهنجار فرد موثر خواهد بود.
مولف اثر نيز در پي آن است كه به گونه اي تعبيري از متن (Explication) را به مخاطبان خود بدهد كه آنان نيز مانند او نه در پي قضاوت كه در پي فضيلت انساني باشند.
سكانس پاياني
جدايي نادر از سيمين و نه طلاق نادر از سيمين، اگرچه در سكانس پاياني و شاهكار نهايي اثر به زيركي تمام ، موضع گيري اش را اعلام مي كند، ولي فيلمي درباره طلاق زن و مرد نيست، بلكه اثري است درباره علت دورشدن و جداشدن زن و مرد در نسل حاضر جامعه ايراني. نادر و سيمين در پي اختلاف در نوع رفتار اخلاقي و گزينش گونه اخلا قي متفاوت از يكديگر دور مي شوند و مجبورند كه جدا شوند. جهان نگري راضيه با جهان باوري حجت، اختلافي ماهوي و عميقي دارد وبه همین دلیل است كه در سكانس ماقبل پاياني، حجت هم از راضيه دور و جدا مي شود.
در بخش پاياني بدون پايان اثر! پس از آنكه قاضي از ترمه مي خواهد كه دست به انتخاب بزند و ترمه هم مي گويد اگر پدر و مادرش بيرون بروند، انتخابي را كه قبلاً كرده است را خواهد گفت، در راهروي دادگاه، دادگاهي كه قانون جمعي جامعه را معيار قضاوت قرار مي دهد، در دو سوي در شيشه اي راهرو، سيمين و نادر ايستاده اند. سيمين دورتر به دوربين و آن طرف در شيشه اي نيمه باز و همراه با انبوه توده مردم به دادخواهي آمده بر اساس رفتار اخلاقي فايده گرا ايستاده است و با آنان در يك گروه و جمع قرار گرفته است و در اين سوي در شيشه اي و نزديك به راوي متن، نادر وظيفهگراي انساني ايستاده است.
جمعيت پرهياهو نيز در حال گذار از طرف نادر به سوي سيمين (از سوي اخلاق وظيفه گراي انساني به سوي اخلاق نتيجه گراي فايده رسان )هستند . ترمه كه نمايانگر اخلاق فضيلت گراي وجدان بشري است، در صحنه غايب است. راوي يا دوربين از سوي او به پدر وظيفه شناس و مادر فايده گرايش نگاه مي كند. فضيلت انساني و وجدان بشري در پس پشت اين بازي زندگي پنهان است و قدرت ظهور ندارد. غايب است و هواخواهي ندارد. فراموش شده است و طرفداري ندارد. انبوه مردم طرف سيمين ايستاده اند. در پي نتيجه و فايده اي مثبت و مفيدند. طرف نادر هم كسي نمي ايستد، اگرچه مانند او در صحنه جامعه به تعداد قليلي يافت شوند.
ترس، دلهره، اضطراب، نگراني از اين انتخاب در جان تماشاگر مي ريزد. ترمه چه كسي را انتخاب خواهد كرد؟ مادر يا پدر؟ شما اگر جاي ترمه بوديد و وجدان انساني خودتان را قاضي مي گرديد، كدام را بر مي گزيديد؟ مادري را كه مشابه انبوه خيل جمعيت در پي فايده و نتيجه است يا پدري را كه به خاطر وظيفه انساني اش دروغ گفته است و هنگام حمام كردن با پدرش گريه مي كند و وجدان معذبي دارد؟ كداميك را؟
شايد هيچكدام را و شايد خودتان را. نداي وجدان درون اتان را !
محمدرضا جوانروح
ارديبهشت ماه 1390
![]() |