شمس ِ مولانا
|
||
دغدغه های یک روح |
" بياييد "
بياييد ، بیایید ، که گلزار دمیدهست
بیایید ، بیایید ، که دلدار رسیدهست
بیارید ، به یک بار، همه جان و جهان را
به خورشید، سپارید ، که خوش تیغ کشیدهست!
بر آن زشت، بخندید ، که او ناز نماید
بر آن یار، بگریید ، که از یار بریدهست
همه شهر، بشورید ، چو آوازه درافتاد
که دیوانه، دگربار، ز زنجیر رهیدهست!
چه روزست و چه روزست، چنین روز قیامت
مگر، نامه اعمال، ز آفاق پریدهست
بکوبید ، دهلها و، دگر هیچ مگویید
چه جای دل و عقلست، که جان نیز رمیدهست!
( مولانا / غزل ۳۲۹ )
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------
وزن : مفاعيل مفاعيل مفاعيل فعولن ( هزج مثمن مكفوف محذوف )
شعر هاي مشهور هم وزن : زهي عشق ، زهي عشق كه ما راست خدايا ... / بميريد ، بميريد ، در اين عشق بميريد ... / برانيد ، برانيد ، كه تا باز نمانيد ... / دگر بار ، دگر بار ، ز زنجير بجستيم ... / حكيميم ، طبيبيم ، ز بغداد رسيديم ... / بجوشيد ، بجوشيد ، كه ما بحر شعاريم ... /
---------------------------------------------------------------------------------------
![]() |