شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

 

«در تلخي بي پايان يا پايان تلخ چه كسي مقصر است؟»

 

                                                      "  گفتن جان كندن است و شنيدن جان پروريدن

                                      هرقصه اي را مغزي هست. قصه را جهت آن مغز آورده اند بزرگان،

                                             نــه از بهر رفع ملالت. به صورت حكايت بـــــراي آن آورده اند،

                                   تـــا آن غــــــرض در آن بــــنمايند."

        (مقالات شمس تبريزي ، دفتر اول، صفحه 249)

 

    گفتگو در مورد فيلم «درباره الي...» به لحاظ وجوه چند لايه اي مضمون و مفهوم فيلم به راحتي ميسر نميباشد و نيازمند طرح مقدماتي اوليه جهت ورود به بحث متن اصلي است. منظرهاي گوناگوني كه ميتوان از آن طريق به دنياي اثر مورد بحث نگريست و زواياي ديدي كه فيلم را واجد ارزش مي نمايد و تفكر مؤلف سينمايي را دراين اثر و پديده سينمايي جامعه ايراني يا جامعه سينمايي ايراني به رخ ميكشد، شامل: تكنيك، ديد خاص، سبك و ژانر سينمايي، نشانه شناسي فيلم، روانشناسي رواني اجتماعي، آسيب شناسي رواني فرد، فلسفه مفهومي متن، تقابل ديدگاهي سنت و مدرنتيه، علل فرهنگي و تاريخي جامعه شناختي و فهم هرمنوتيكي متن (text) خواهد بود.

    براي ورود به حيطه نقد اثر ابتداً بحث تحليل متن را به روش هرمنوتيكي (تاويل، تفسير، تعبير) مطرح نموده و مفاهيم و شاخصه هاي مورد نظر در تجزيه و تحليل متن را مورد بررسي قرار ميدهيم. هر اثر هنري كه در ساحت و حيطه معرفت شناسي بعنوان متن(text) در قبال چيز في نفسه يا بالذات (nomen) و پديده (phenomen)  مطرح ميگردد، زاييده و خلق شده تاثيرات مشترك و توامان«عقل و حس» بشري است، در حاليكه خلق پديده فقط ناشي از تفكر عقل بشري(چه ذهني ، مانند موضوعات كلي روح، هستي، وجود، معنا باشد و چه عيني مانند ميز، صندلي ، ابزار) بوده و تفاوت آنها با چيز في نفسه (nomen) در آن است كه اين چيزها به صورت طبيعي آفريده شده اند و فقط در حيطه عينيت (objective) قابل طرح هستند.

   بـــه همين دليل براي شناخت پديده هـــا روش پــــديدارشنـــاســـي(phenomenology) طرح و مطرح ميگردد و براي شرح و بيان يا فهم و درك يك متن روش تحليل هرمنوتيكي(hermeneutics) قابليت كاربرد خواهد داشت.

    يك اثر هنري(شعر، نقاشي، فيلم، موسيقي و غيره) كه موجد آن فقط عقل بشري نبوده و درهم آميزي حس و عاطفه و پيچيدگي زباني و شكلي در آن رخ ميدهد، مسلماً امري توليدي ناشي از قوه تخيل و تفكر از طرفي و قوه حسي و عاطفي مؤلف از طرفي ديگر است كه پديد آورنده اثراست. در روش آناليز متن ميبايستي الزاماً و ضرورتاً سه بخش مهم اثر هنري مورد مكاشفه و بررسي قرار گيرد.

روش فهم متن

متن (text): كه خود اثر از سه منظر تاويل متن«interpretation»(يعني مقصود و منظور اوليه پديد آورنده متن  كه مؤلف باشد) و تفسير متن «description»(به معني شرح و بيان متن در زمان حال كه ناظر به خود اثر است) و تعبير متن«explanation»(عبور از متن و دريافت هدف و پيام آن كه توسط مخاطب صورت مي پذيرد)تجزيه و تحليل خواهد شد.

2- زمينه متن (context): كه شاكله موضوعي و مورد نظر اثر در اين ساحت مطرح ميگردد و مؤلفه اساسي متن ناظر به يكي از ساحت هاي (ايمانينفسانياخلاقي) ماهيتي انساني است.

ساختار متن(structure): كه شكل و ساختار روايي متن را مورد بررسي و تحليل قرار ميدهد و با فرم و سبك متن (style)يا (type) كه ناظر بر ژانر يا طبقه بنديهاي سينمايي يا ادبياتي است يكي نبوده و به ساختار روايت مورد نظر متن كه ميتواند (خطي يا دايره اي يا حلقوي) باشد، نظر دارد.

تحليل هرمنوتيكي فيلم

   فيلم «درباره الي....» به لحاظ آناليز خود متن از نقطه نظر مؤلف (تاويل متن) بديهي است كه به منظور اهداف شخصي و كوتاه نگرانه بوجود آورنده اثر يعني كارگردان ساخته نشده است و بيان كننده نقطه نظرات يك جمع خاص و جمعيت شاخصي در يك زمان و مكان محدودي نيز نيست، بلكه منظوري انساني و والا در راستاي مطرح نمودن اموري كلي و معضل آفرين بشري (همچون قضاوت ، تقصير، دروغ، خيانت) در پديد آوردن اين اثر دخيل بوده است.

    از طرف ديگر (تفسير متن) كه نوع روايت و قصه، تكنيك فيلم سازي، اجزاي اثر شامل كارگرداني، بازيگري، فيلمبرداري، تدوين، دكوپاژ، طراحي صحنه و صدا، در اوج حرفه اي گري و يك سرو گردن بالاتر از حد سينماي ايران در اثر خود نمايي ميكند و آن چنان اجزاي مختلف پديد آورنده اثر در تكميل نمودن كليت اثر و يكپارچگي فرم و سبك روايي نقش دارند كه متن را به لحاظ تحليل ابزاري و كاربردي سينمايي يكه و برجسته مي نمايد.

    تماشاي فيلم براي هر نوع مخاطب و بيننده اثر با طرز تفكرهاي مختلف و سطوح معرفتي و اطلاعاتي متفاوت قابل دستيابي و لذت بخش بوده و به لحاظ دريافت پيام(تعبير متن) براي مخاطبين عام و خاص، ايراني و خارجي، پير و جوان ، باسواد و بيسواد و ....اهداف مورد نظرش و درگيري ذهني و همذات پنداري دروني را به همراه خواهد داشت.

    بدين ترتيب فيلم(متن) در هر بخش مورد بررسي (تاویل، تفسیر، تعبیر متن)، كارنامه قابل قبول و بسيار مطلوبي داشته و همانگونه كه انتظار ميرود عليرغم زمان و موقعيت خاص اكران فيلم، استقبال از آن چشمگير بوده و مسلماً با تداوم اكران فيلم در تهران و شهرستانها فارغ از بحران اجتماعي فعلي در طي زمان آتي نيز به حيات هنري خود ادامه خواهد داد.

    زمينه يا سياق (context) فيلم مورد نظر كه مفاهيم و موضوعاتي كلي (قضاوت، دروغ،خيانت، تقدير) را در لايه رويي و وجه بيروني خود مطرح مينمايد، ساحت اخلاقي را مد نظر خود قرار ميدهد. امور اخلاقي كه امور كلي ناشي از خرد جمعي اند (باوركانتي) فقط در صورتي موضوعيت دارند كه رابطه فرد با ديگري مطرح گردد، به عبارتي رابطه فرد در جامعه و روابط تعريف شده و قابل قبول آن در چارچوب موضوعات اخلاقي، زمينه بوجود آورنده روايت داستاني و بستر روايي متن گرديده است .

    نوك پيكان و مؤلفه اساسي فيلم و فيلمساز كه مخاطب را به آن سوي توجه ميدهند، نه مسايلي از جنس باورها و اعتقادات و علم و حكمت و دين و غيره كه مربوط به ساحت ايماني در انسان است و منشاء آنها عقل (عقل ابزاري يا جزيي نگر )است ، ميباشد و نه مسايلي كه از جنس نفس، احساس، عواطف و درونيات انساني كه منشاء آنها حس و غريزه (دل) است، مطرح ميگردد و بدين لحاظ فيلم با طرح موضوعات اخلاقي اجتماعي و فردي در زمينه و بستر روايت قصه خود، معضلات و دشواريها و نگرانيهاي انسان اجتماعي امروزين كه از دنياي سنتي ماقبل مدرن عبور كرده و با خردورزي مدرنيته در قرون جديد نيز به بن بست و بي هويتي رسيده است، گفتگو مينمايد و جذابيت خود را از طرح مسايلي ريشه اي مورد مناقشه بشري و شناخت آسيب شناسي روانشناسي جمعي و فردي (همچون دليل تراشي، پنهان كاري، توجيه عقلاني، مقصر انگاري ديگري، فرافكني، انكار و ...) وام ميگيرد و اينجاست كه همذات پنداري مخاطبين و درگيري ذهني و حسي (عقل و دل) بعد از تماشاي فيلم و در زمانهاي بعدي با تفكر درباره آن شروع مي گردد.

    ساختار روايي متن (structure) كه قصه فيلم را بي پايان و چند معنايي پيچيده و با شاخه شاخه شدن تكاملي موضوع مطرح ميكند، ساده و سرراست و خطي نبوده، پايان و شروع فيلم برهم منطبق گرديده و اصولاً پاياني در فيلم وجود ندارد و شخصيتهاي مطروحه در آن در يك شناخت استعلايي و حركتي مارپيچي و غيرمنتظره كه همچون حلقه اي چنبره اي دور هم تنيده و با فراز و نشيب هاي مختلف زماني، تحرك و پويايي و ريتم فيلم و ساختار روايت را حفظ مي نمــاينــــد و بدين لحاظ پيچيدگي روايت ها و چند معنايي تفسيري آن كه عين دور هرمنوتيكي در فهم متن با نگرش به جزء براي شناخت كل و با شناسايي كل براي درك بهتر جزء ، فهم مبسوط تري از جزئيات خواهد داشت، بنحويكه در ارتقاء فهم و تحليل متن با بازيگران همــراه گـرديده و شخصيت هاي بازيگر نيز با همراهي يكديگر به فهم حلقوي و شناختي در سطحي بالاتر و يا زيرين يعني فهم متفاوتري ميرسند.

    تلخي سرنوشت شخصيتهاي تيپ گونه و ادامه داستان در ذهن مخاطبين و باز بودن نتيجه گيري نهايي از رفتار و كردار آنها كه مورد نظر مؤلف متن (كارگردان ) است به خوبي در بافت منسجم اثر و ساختار آن با زمينه و بستر طرح موضوعي اخلاقي هماهنگ شده و لذت كشف ابهام ها و ايهام هاي طرح شده در فيلم در نهايت اثر و با تمام شدن آن به پايان نمي رسد و تداوم راز گشايي ناشناخته هاي غير قابل طرح در روايت حتي پس از ديدن اثر تا روزهاي متوالي در جان مخاطب خواهد نشست.

مضمون متن (concept)

   مضامين طرح شده در فيلم در لايه هاي مختلف قابل بازيابي و شناسايي است. بدين منظور درك موضوعات متن مستلزم طبقه بندي مفاهيم مطروحه در چند سطح شناختي و معرفتي است.

   فيلم با طرح زندگي جمعي چند روزه سه خانواده و سه جوان مجرد در تعطيلي و مسافرت به شمال كشور آغاز ميگردد. پايگاه طبقاتي خانوادگي افراد در فيلم قشر متوسط اجتماعي بوده كه دغدغه آن چناني معيشتي نداشته و مسايل ذهني و نه عيني براي اين قشر بيشتر از ديگر اقشار جامعه (قشر محروم فرودست يا قشر مرفه بالادست) مورد نظر و كانون توجه است. دغدغه هاي اصلي اين قشر اجتماعي چه در ايران و چه در ديگر كشورهاي جهان مسايل و اموري كلي همچون آزادي بيان، معناي زندگي، مدرنيته، فرهنگ و به طور كلي مسايل ذهني و اخلاقی است. بدين لحاظ به علت جامعيت مضامين طرح شده در بافت داستاني متن و زير ساخت روايي اثر، تحليل و بررسي مفهومي فيلم را در شش بخش مختلف و برجسته تر كه در لايه هاي رويي يا زيرين اثر متجلي است، مورد نظر قرار خواهیم داد.

1-    ساحت اخلاقي

   بنا به باور كانت فيلسوف آلماني«اخلاق ، امري كلي ناشي از خرد جمعي بــراســاس نيت نيك طلبانه»است و همانگونه كه در ابتداي گفتگو و در بحث روش فهم متن عنوان گرديد، قلمرو و حيطه زمينه متن فيلم بر مسايل مطروحه در ساخت اخلاقي پايه گذاري گرديده است. در ديالوگهاي صريح و روشن متن از سوي شخصيتهاي مختلف مسايلي چون قضاوت (دَم دانشجويان دانشكده حقوق گرم)، دروغ (شروع بيان دروغ قبل از اولين سكانس آغازين فيلم و زماني بوده است كه سپيده در تماس تلفني با زن شمالي ميدانسته است كه ويلاي اجاره اي مورد نظرشان فقط يك شب مي تواند در اختيار شان قرار گيرد چون صاحب ويلا روز بعد خواهد آمد. اما با عدم بيان اين مطلب و پنهانكاري سعي در كشاندن گروه به شمال داشته است،( اگر ميگفتم كه الان اينجا نبوديم) خيانت (در گفتگوي جمعي در مورد الـــي بعد از آنكه مشخص مي شود عليرضا برادرش نيست و نامزدش است و به گفته امير اين حركت، از نظر عليرضا يعني خيانت) تقدير(در گفتگوي مخصوصاً خانواده نازي و منوچهر با بيان خواب بد و حركات الي و بيان نشانه هاي رخ داده ، سرنوشت اش را تقدير گونه تلقي مي كنند) مطرح مي گردد كه همگي اموري اخلاقي اند.

     امور اخلاقي اصولاً در ارتباط با دو فرد انساني در جامعه (من  با ديگري) مطرح ميگردد، رابطه اي است كه تعريف مي شود تا جامعه اي اخلاقي به وجود آيد. نيت نيك و خيرخواهانه موجد اخلاق مثبت و خوب گرديده و نيت بد و شرطلبانه اخلاق منفي و بد را رقم خواهد زد.

    طرح سه خانواده زن و شوهري در فيلم بر مبناي سه الگوي شناخته شده اخلاقي صورت پذيرفته است. اخلاق وظيفه گرايانه (اخلاق كانتي) كه فرد در چارچوب اين گونه اخلاقي، وظيفه خودش را در ارائه خدمات و وظايف اخلاقي به ديگران طرح مي نمايد.(خانواده سپيده و امير)از زبان امير مرد خانواده اخلاق وظيفه گرايانه بيان ميشود، «بليط مـــي خواهند بگيرند، مي گويند سپـــيده. زن مي خواهند بگيرند، سپيده! جايي مي خواهند جمع شوند، سپيده!» و سپيده نيز وظايف اخلاقي خود (رابطه خود با ديگران حتي بچه و شوهر خودش را) را همچون يك كارمند يــا كــارگــر وظيفه شناس كه صرفاً نقش انساني اش در جامعه خدمت به ديگران است، انجام ميدهد.

    براي اين شخصيت تيپ گونه خانواده اخلاقي وظيفه گرا، اهميت به آسايش و رفاه و لذت و خوشي ديگران همانقدر اهميت دارد كه براي خودش يا بچه اش. بچه او همانقدر در حيطه اخلاقي و رفتار گرايانه او حق دارد كه بچه ديگران. سپیده همانقدر كه در بحران رخ داده (پس از گم شدن الي) توجهي به بچه هاي ديگران نمي كند، به بچه خودش نيز توجهي ندارد. اين خانواده تيپيك در جامعه ايراني به عنوان انسانهاي خونگرم، اجتماعي ، پرشور، محور و كانون توجه، مطرحند.

   اخلاق فايده گرايانه (اخلاق استوارت ميل) كه فرد اخلاقي در اين گونه اخلاق، رفتار اجتماعي خود را بنحوي تنظيم ميكند كه نتيجه و ثمر و فايده اي از اخلاقي رفتار كردن بدست آورد (خانواده شهره و پيمان). زن در اين خانواده گويي چنان مقدر شده است كه در خدمت بچه بعنوان نتيجه و ثمره كانون خانوادگي قرار گیرد و هدف از تشكيل خانواده را در فايده و نتيجه آن كه همانا پرورش و تربيت بچه سالم (جامعه آينده سالم) است مي بيند.

     نقطه ديد و منظر نظر فرد اخلاقي در گونه فايده گرايانه توجه به نتيجه مثبت و مفيد فايده اي است كه از عمل اخلاقي خود خواهد برد، بنابراين در اوج بحران، صبحانه و غذاي بچه يا گروه، اهميتي بسيار بيشتر از ديگر اثرات فاجعه دارد(بچه ها صبحانه نخورده اند، زن مي گويد و مرد جـــواب ميدهد يك روز صبحانه نخورند چه مي شود، زن با غيظ كليد ماشين را ميگيرد تا برود صبحانه جور كند) و يـــا در بــرخـــــورد تند وخشونت آميز عليرضا پس از فهميدن علت آمدن الي به سفر كه ديدار احمد براي نامزدي باشد و انتخاب زوج، شهره كه زن اخلاق گراي فايده نگر است به تندي مي گويد، ما يك روز است كه چيزي نخورده ايم ! (برابري فاجعه مرگ انساني با سلامت جسمي انساني ديگر!).نمونه هاي تيپيك اين نوع از خانواده در جامعه شهري و مدرن و قشر متوسط ايراني بسيار فراوان و آزار دهنده وجود دارد. خود محوري، خودخواهي و سپس ديگر خواهي از مشخصه هاي رفتاري اين گونه خانواده ها مي باشد.

   اخلاق فضيلت گرايانه (اخلاق ارسطويي) كه فرد اخلاقي رفتار و عمل اخلاقي خود را صرفاً به عنوان يك فضيلت و برتري عمل و نه وظيفه انساني و بدون توجه به نتيجه مطلوب يا ناگوار آن انجام ميدهد، مشخصاً در حركات، رفتار و كردار خانواده سوم تيپ در فيلم به تصوير كشيده شده است.(خانواده نازي و منوچهر) در اين گونه و طبقه اخلاقي، فرد عمل خود را نه براساس منفعت فردي و جمعي و يا بعنوان يك شغل و وظيفه اجتماعي بلكه صرفاً براي فضيلت انساني عمل اخلاقي نيك انجام ميدهد.

   از سه خانواده تيپ اجتماعي (خدمت گر – خودمحور – ديگرخواه) كه مترادف سه گونه اخلافي گفته شده است، كمترين دروغ و كمترين قضاوت عجولانه را شخصيت تيپ گونه مرد خانواده با اخلاق  فضيلت گرايانه (منوچهر) انجام ميدهد و زن فقط يكبار و آنهم در مواجهه با عليرضا در اتاق تنها با هول و هراس دچار دروغگويي آشكار و برخلاف ميل خود مي گردد، بنحويكه لو ميرود و عليرضا دروغ مصحلت انديشانه زن (نازي) را كه تعريف و تمجيد از او و مادرش را از قول الي بيان ميكند، كاملاً و به طرفه العيني در مي يابد .

      اين تيپ اخلاقي (كه اتفاقاً بچه هم ندارد چون دنبال نتيجه گيري از امر تشكيل خانواده در عرف كه بچه دار شدن است، نيستند!) عمل و كردار و رفتار اخلاق انساني را در فضيلت خود آن امر اخلاقي جستجو ميكنند.

    طرح سه فردي كه خانواده ندارند (خانواده زن و شوهري ندارند) و مجرد هستند نيز در راستاي بيان  سه گونه و تيپ رفتاري جوانان عصر حاضر جامعه است.

    «احمد» جوان نسبتاً سن و سال داري كـــه قبلاً در خارج از كشور ازدواج كرده و بنا به اختلاف فرهنگي و ديدگاهي دو فرهنگ شرقي و غربي (تقابل فرهنگ ها) از زن آلماني اش جدا شده است (نقل قول از زن آلماني با بيان يك جمله ضرب المثل گونه آلماني«پـايـان تلـخ، بهـتر از تـلخي بـي پـايـان اسـت»كه تنها جمله قصار مطرح شده در فيلم است و مابقي ديالوگها مطابق منطق روايي ادبيات پست مدرن از جملاتي به ظاهر ساده و پيش پا افتاده تشكيل شده است كه در وهله اول چندان با اهميت به نظر نمي آيند، ليكن در بافت متن و انسجام ساختاري اثر بسيار حساب شده و فكر شده و دقيق انتخاب شده اند كه پس و پيش كردن يك كلمه اش، منظور و نظر اوليه مؤلف را دگرگون خواهد كرد وبرداشتها و فهم هاي متفاوتي را به وجود خواهد آورد و بدين لحاظ ديالوگ ها در متوني بر پايه اين فلسفه وجودي بسيار با ارزش و مهم در لايه زيرين اثر، ولي ساده در لايه رويي اثر و بدون كاربرد جملاتي اديبانه و فخيم و قصار، نوشته و بيان مي شوند).

     زن جوان مجرد فيلم، «الي» رابطه اي نامزد گونه كه در حال گسستن و فرو پاشيدن است، دارد. «عليرضا» كه نامزد الي است، با رفتار پرخاشگرانه و تند(برخورد فيزيكي اش با راننده اي در ميدان شهر چالوس و مشت زدن اش به صورت احمد) نمايانگر جواني مجرد كه در رابطه اش با زن دلخواهش دچار مشكل شده است. هرسه جوان مجرد، در ايجاد رابطه با طرف مقابلشان دچار بحران اند.

   گونه اخلاقي هر كدام از آنها «احمد» (اخلاق وظيفه گرايانه، در جمع وظيفه اش را انجام ميدهد) و «عليرضا» (اخلاق فايده گرایانه، كه به دنبال نتيجه و دليل مثبتي براي اثبات دوست داشتن اش از سوي الي و يا خيانت نكردنش است) و «الي» (اخلاق فضيلت گرایانه، كه ديگر خواهي اش در جابه جاي رفتارهاي جزئي اش نمايان است، نگراني براي مادرش، دلسوزي و مراقبت از بچه ها، همدردي با احمد) نيز به وضوح درمتن گنجانده شده است و بيانگر وجود بحران رفتاري و اخلاقي در سطح قشر جوان جامعه امروزين است.

   بحث در برتري گونه هاي مختلف اخلاقي  و مقايسه مابين آنها و انتخاب يك گونه اخلاقي، امري دشوار، پيچيده و برخواسته از پايگاه و ساختگاه فرهنگي، معرفتي، تربيتي انســـانـــي اسـت.

    اصغرفرهادي در فيلم نشانه ها و گفتارهايي قرار داده است كه انتخاب و داوري (مزيت و برتري) هر كدام از گونه هاي اخلاقي را به مخاطب متن واگذار نموده است. قضاوت در خصوص نيك و يا بد، خير يا شر بودن اعمال و رفتار اخلاقي هر سه گونه تيپ خانواده اخلاقي كه به فراواني در متن جامعه ايراني مصاديق و مظاهر خودش را دارد، بر عهده مفسر متن و بيننده واگذاشته شده است. همذات پنداري مخاطب با هرگونه و گروه اخلاقي در فيلم در صورت قرار دادن خود در جايگاه شخصيتي افراد، مسلماً موجب بروز حقانيت و دليل توجيه عمل اخلاقي در موقعيت بحراني يا عادي خواهد شد.


برچسب‌ها: سینما, نقد, فیلم, فرهادی
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۰ساعت 7:49  توسط رضا جوانروح  | 
  بالا