شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

" پسر كشي "

نگاهي به كتاب " لك نت ... " امير حسين يزدان بد

     امير حسين يزدان بد اولين رمانش را بر پايه ئ داستاني تاريخي سياسي از وقايع استقلال طلبي خطه ي آذربايجان نگاشته است . " لك نت "  با زبان رمزگان و تمثيلي و با لحني ساده و روان روايت شده است . ساختار روايت به صورت دايروي و با انطباق جملهء اغازين و پاياني رمان استوار است . راوي اول شخص روايت كه عمدتا من نويسنده داستان است با حالتي اتوبيوگرافيك روند تحقيق و پيگيري ماجراهاي منجر به نوشته شدن يك داستان كوتاه نويسنده از كتاب قبلي اش ؛ داستان "جنوار" از كتاب " پرتره مرد ناتمام " ؛ را بازگویی می کند .

   مولف اثر با واگويي سرنوشت پسران يك خانواده متمول قديمي اذربايجاني و استفاده فراوان از اسطوره ها و داستانهاي قومي و ملي در پي بيان يك نقطه نظر سياسي _ اجتماعي است .  تقسيم بندي فصول كتاب متناسب با موضوع  ان فصل و استفاده معرب گونه از اسامي اساطيري " زال ، رستم ، سهراب " به گونه " زال نامه ،  رستم نامه  ، سحراب نامه ، بي سر نامه "  در پي توجه دادن مخاطب اثر به استنباط كلي از اين ماجراي جزئي است . افزودن سه پيوست به يك كتاب داستاني ، ضمن نواوري در سبك داستان گويي و رمان نويسي ايراني موجب باور پذيري بيشتر خواننده در مستند و واقعي بودن وقايع داستان شده است .

   زبان انتخابي براي روايت داستان كتاب از نوع محاوره اي ، ساده و روان بوده كه اين امر خودش به همراهي مخاطب و خوانش روان متن كمك كرده است . جذابيت داستان در پي اين لحن اسان و اشناي صميمي ، بيشتر شده و كشش لازم براي پيگيري سرانجام قهرمان اثر ( مولف يا پسر خانواده ) را ايجاد مي كند . عليرغم سادگي لحن زباني ، نحوهء انتخاب واژگان بسيار حساب شده و در راستاي رمزگشايي از وقايع داستاني بوده و مولف با زيركي خاصي اين لحن ساده را با كلمات حساب شده ، تلفيق كرده است تا معمايي بودن ماجرا و شراكت خواننده در بازگشايي نكات كليدي حوادث را تعميق بخشد .

   امير حسين يزدان بد ، نويسنده اي اگاه و مطلع به متون و علاقه مند به نتيجه گيري هاي كلي از حوادث جزئي است . استناد به يك واقعهء تاريخي كشور ايران و حوادث پس از شهريور 1320 و اشغال مملكت توسط متفقين و تحريك شوروي سابق در راستاي تجزيه ايالت اذربايجان و جداسازي ان در قالب دموكراسي و ازاديخواهي طلبي  دستمايهء اين نويسنده شده است تا مانيفست وار نظريه يا تئوري اجتماعي_سياسي خودش را در مورد افول تمدن  امپراتوري ايران به روش " پسركشي "  و توطئه سازي بيان كند . اين امر در پيوست سوم كتاب كه ترجمهء يك مصاحبه از برژينسكي در مورد روشهاي پيچيده توطئه هاي سياسي امريكا در چند دههء اخير را شرح مي دهد و اشغال افغانستان بوسيلهء شوروي را توطئهء امريكا بر مي شمارد تا اين كشور همسايه شرقي در باتلاق جنگ و اضمحلال فرو رفته و ازهم پاشيده شود و از اين رهگذر گروه طالبان سربراورده و ملتي را به زير ستم و يوغ عقب ماندگي هدايت كند ، بسيار مشهود و علني است .

   امير حسين يزدان بد ، رمان اش را عليرغم حجم كم و اندك مطالب ، تبديل به يك بيانيه يا تئوري تاريخي ساسي در مورد سرنوشت ملل منطقه و يا جهان كرده است . تولستوي در شاهكار عظيم اش " جنگ و صلح "  زماني كه در مورد جنگ روس و المان مي نويسد ، چندين صفحه و ورق را به شرح نظريه اش در مورد خاستگاه جنگ ، اثر عملكرد يك فرد سرباز در سرنوشت نهايي جنگ و چگونگي شكل گيري جنگهاي بشري در طول تاريخ اختصاص مي دهد كه در قالب حجم كتاب و نوع نگارش رمان ياد شده و با توجه به درگيري قهرمانان اثر در اين جنگ كاملا طبيعي بوده و در روند حوادث داستاني اثر قرار مي گيرد . در رمان "لك نت " اگرچه مصاحبه با برژينسكي در پيوستها امده است و در متن روايت گنجانده نشده است ، ليكن تاثير ان در روايت داستاني كتاب بي اثر و قابل چشم پوشي است . در حاليكه مولف با اوردن ان مصاحبه و ارتباط اش با نخ نازكي به حوادث اصلي متن كتاب مي كوشد تا اين نظريهء تاريخي سياسي اش را تعميم داده و موثر جلوه دهد .

   مولف زيرك و داناي متن مي داند كه رمان يا داستان تفاوت بسياري با مقاله سياسي يا نظريهء روشنفكرانه و استنباط هاي كلي از فلسفه تاريخ دارد .  اينكه ظهور و سقوط تمدنهاي عظيمي مانند مصر و يونان و ايران از سوي فيلسوفان تاريخ بررسي و قانون مند شده است ، شكي نيست .  اينكه تاريخ بشري نيز قاعده و قانون خاص خودش را داشته و مانند رياضيات داراي تئوري  و نظريه است ، شكي نيست .  اينكه تاريخ اقوام و ملل مختلف با توجه به جغرافيا ، زبان ، فرهنگ ، اداب و رسوم ان سرنوشتي محتوم و ناگريز دارد ، شكي نيست . اينكه امپراطوري ايران بنا به نظريهء تاريخ " توين بي " در سرا شيبي  منحني سقوط و اضمحلال قرار دارد ، شكي نيست . اينكه كشور و سرزمين پهناور ايران قديم باستاني مانند تمامي امپراطوري هاي قديمي ديگر از عهد هخامنشيان تاكنون حداقل  به يك سوم مساحت اوليهء خود تقليل يافته است و بازهم كوچك و كوچكتر خواهد شد ، شكي نيست .  اينكه امپراطوري هاي عظيم وقتي رو به موت و مرگ مي روند ، تمدن هاي جديدي از سرزميني ديگر رشد و نمو كرده و ظهور ميكنند ، شكي نيست . اينكه در حال حاضر تمدن نوظهور امريكايي در حال رشد و ظهور و صعود و بلعيدن تمدن هاي ديگر قديمي مانند ايران و مصر و يونان و حتي اروپايي است ، شكي نيست .  اينكه در سياست كلي جهاني ، تئوري هاي كنترل و هدايت توسط ابرقدرتي مانند امريكا شكل مي گيرد و دگرگوني هاي عظيمي در كشورهاي ديگري مانند ايران ، عراق، افغانستان ، پاكستان ، سوريه ، لبنان ، ... ايجاد مي كنند و جنگ و انقلاب دروغين راه مي اندازند تا منافع خوشان را تامين و تضمين كنند ، شكي نيست .

   پس در چه چيزي شكي هست ؟ ...  اينكه ايا قالب اين رمان تاريخي_سياسي ايران معاصر گنجايش بيان و بسط اين نظريه را دارد ، شكي هست . اينكه راه و رسم پسركشي ، سهراب كشي ، فرزندكشي در اين مرز و بوم فرهنگي از زمان هخامنشيان و ساسانيان و اعراب و صفويه و قاجاريه و پهلويه تاكنون ، توطئه چيني سياسي باشد ، شكي  هست .  اينكه ايدين عنايت السلطنه ، پزشك ايراني-انگليسي به سادگي گول حرف پدرش را بخورد و براي شكار جانوري غريب به كشورش بازگردد ، شكي هست . اينكه پسرش مهرداد عنايت ، پزشكي حاذق و سرشناس به سادگي تمام در اولين روز ورود به خط مقدم جبهه برود و گول بخورد و جانباز شود و معلول ، شكي هست . اينكه ماني عنايت پسر مهرداد كه براي نيروهاي ناتو و امريكا در افغانستان رمزگشايي كدينگ مخابراتي مي كند ، به سادگي و درپي پي بردن به   توطئه هاي نظاميان و سياسيون امريكايي ، با سم ذره به ذره مسموم شده و كشته شود ، شكي هست .

   پيرنگ داستاني روايت به لحاظ زيبايي شناسي روايتي داراي خلل  است . شايد ربط حوادث و دلايل منطقي وقايع ، قابل توجيه باشد و باورپذير ، ولي نحوهء برخورد راوي متن كه نويسنده كتاب هم است ، با پيرمرد قصه نويس اصلي ماجرا ، " شازده " نامي ‌، كه برادر ناتني شخصيت اصلي داستان "جنوار" است ، داراي زيبايي روايتي و اقناع شخصيتي كافي نيست . دلايل شخصي پيرمرد ماجرا براي چيدمان معما گونه حوادث جاري قصه بنحويكه راوي از تهران به افغانستان برود ، به كتابخانه اسناد ملي سر بزند ، شب به خانه اشرافي تاجر تبريزي سرك بكشد ، كافي نيست . شايد لحن ساده و بي پيرايه روايت كه بدون حاشيه پردازي و فضاسازي كافي ، حكايت مي كند موجب اين امر شده باشد و شايد هم مولف اگاه و داناي متن عامدا و عمدا اينگونه روايت كرده باشد . در هر حال سير منطقي حوادث متن به اندازه كافي تاثير زيبايي شناسي قصه گويي را فاقد است و به همين علت است كه پايان داستان ناگهاني و منقطع از اب در امده است .

  " يك جور انقطاع ، محور اصلي همه ي اين ماجراهاست . انگار كه تني بي سر ، راوي همه ي اين دردها باشد و پدرهايي بي سر براي پسرهاي بي سرشان تلاش كرده اند چيزي بگويند . اما دير ، اما دور . نوش داروهايي كه هنوز سهراب داستان را از درد زهر نرهانيد . "     (ص 104 )

   امير حسين يزدان بد بسيار فهيم و اگاه هست . مي داند كه چه مي نويسد و چگونه مي نويسد . قصه گويي را هم بخوبي بلد است . تكنيك هاي روايت گويي را خوب مي داند . فرق رمان و مقاله سياسي را مي داند . زبان ساده و پيچيده را مي تواند از هم تشخيص دهد . مي داند كه در كجاي تاريخ ايستاده است و به تاريخ نگاهي فلسفي دارد . داراي تز و انديشه سياسي و فرهنگي است . پس مي داند كه " لك نت " را براي چه چيزي و بيان چه انديشه اي و اشاعه ء چه تفكري نوشته است . مي داند كه از سير روند ناگزير تاريخ كشورش نمي تواند فرار كند  حتي با نوشتن در باره اش!

   امير حسين يزدان بد نويسنده اي توانا و داناست . بخوبي از متون و اساطير و قصص قومي و محلي در اين كتاب استفاده كرده است تا حرف دلش را بزند . مي داند كه با حرف دل زدن و داستان نويسي نمي تواند روند سير تاريخ تمدني را عوض كند . مي داند كه داستان تمدنها نوشته مي شوند . مي داند كه داستان تمدنها ،  دست داستان گوها نيست . داستان است كه نوشته مي شود و سرنوشت ملتها را داستان گوها نمي نويسند . داستان داستان گوها در تاريخ تمدنها نوشته مي شود و رقم مي خورد . داستاني از نوع سرنوشت نوشته مي شود . داستان داستانها .

رضا جوانروح

2/10/1392

 

   

 


برچسب‌ها: كتاب, رمان, نقد, امير حسين يزدان بد
 |+| نوشته شده در  یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ساعت 8:40  توسط رضا جوانروح  | 
  بالا