شمس ِ مولانا
 
 
دغدغه های یک روح
 

" پسر نوح با بدان بنشست ... "

نقد كتاب " گلف روي باروت " ايدا مرادي اهني

        آيدا مرادي آهني دست به كار بزرگي زده است . رماني حجيم در حدود 540 صفحه و با مضموني معمايي اجتماعي از روابط قدرت و سياست كثيف اقتصادي قشر اليگارشي جامعه  ؛  قشري كه در چند دهه اخير كمتر نويسنده اي درباره اش داستان پرداخته است و رمان نوشته است . مضموني انتقادي برخواسته از وضعيت بيمارگونه و رانت طلب قشر تازه بدوران رسيده هرم اقتصادي ايران . هرم اقتصاديي كه از طرفي دست در دست قدرتمندان نظامي و حكومتي داشته و از سويي ديگر دستي در بازي سياستهاي خارجي سفرا و نمايندگان كشورهاي بيگانه ء مثلا دوست و حامي حكومت .

     كتاب " گلف روي باروت " واقعا رمان است و نه يك داستان بلند . شخصيت پردازي قهرمانان ، ساختار روايتي مناسب ، فرم غير خطي داستاني ، توصيفات مكاني و زماني رخدادها ،  نقب به درون ادمها و گشودن دريچه مكنونات انان ، روابط علي و معلولي مناسب با محتواي قصه ، انتخاب راوي اول شخص به صورت خاص  ، وقوع خط سير داستاني در مكانهايي بسيار متنوع و گوناگون ، از نقاط قوت و برجسته اين رمان جذاب و گيراست .

   گسترهء بستر اتفاقات داستان كه با سفر دريايي دختري جوان در كشتي تفريحي شروع و با تعليق افكني و گره خوردگي هاي متعدد همراه شده و با جريان سيال ذهن راوي در گويش غيرخطي زماني پيش مي رود ، مخاطب اثر را با خود همراه كرده و نحوهء داستان گويي معمايي و رازالود ان در كشش و جذابيت خوانش تاثير بسزايي گزارده و خواننده را كنجكاو مي كند تا اين رمان ساده خوان و روان را تند و تند بخواند . زبان داستاني اثر گزارش گونه و غير پيچيده و غير استعاره اي است ، ولي نشانه هاي زباني فراوان با خود دارد .

  انتخاب اسامي خاص و سمبليك ديني و اساطيري كاملا اگاهانه و هوشمندانه در خدمت محتواي اثر و مضمون ضمني ان است . نوح، سام ، نبي ، حامي ، مناجي ، واله ، شاهين ، مژده خواه ، ارش ، ... نامهايي اسطوره اي و با معاني خاصي اند كه اشاره به تفاسير و تعابير متصله به انها در خوانش و فهم منظور اوليه يا تاويل مولف اثر ضروري و الزامي است . اينكه قهرمان اصلي داستان ، دختري جوان با اسم خانوادگي "سام " پدر اسطوره اي ايران زمين انتخاب شود و ضد قهرمان مقابل ، جواني با نام " حامي " كه از سال 1384 به بعد بر اريكه قدرت و امپراطوري اقتصادي كشور با زد و بند و روابط ناسالم نشسته باشد ، اتفاقي كه نيست ، بلكه اشاره اي است پرمعنا . كمتر ايراني يي است كه با اين اشارات تاريخي و زماني نتواند منظور نويسنده را از بازي جنون اميز قدرت و شيفته گي قدرتمندان به دايرهء اقتدارشان نداند و داستان سمبليك و نمايه اي خانم ايدا مرادي اهني را يك قصه عامه پسند تعليق دار بداند .

   اشفتگي وضعيت سياسي و اقتصادي ايران زمين در اين دو دوره چهارساله رياست جمهوري اخير اقاي احمدي نژاد و قدرت گرفتن شركتها و بنگاههاي اقتصادي و نظامي وابسته به ارتش و سپاه با در اختيار داشتن امكانات و روابط محدود ، موجب از بين رفتن فعاليتهاي اقتصادي و اجتماعي موسسات و شركتهاي بخش خصوصي كشور گرديده بنحوي كه با ركود اقتصادي و تورم بيسابقه موجب ورشكستگي و تعطيلي انبوهي از شركتهاي پيمانكاري و سازنده مملكت شده و رونق تجارت كارافرين افراد كوشا و قديمي كشور را كساد و راكد نمود . همين سياست غلط و نارواست كه "نبي نواح پور " داستان كه پدر معنوي ( يا واقعي؟) دختر جوان قهرمان  قصه است را اواره و فراري داده و امكان كار و فعاليت شركت معظم و خودساخته كشتي سازي اش " سفينه نوح " را سلب كرده و با دسيسه و نيرنگ هاي تودرتو در نهايت منجر به قتل و جنايت وكيل او يعني " مناجي " مي شود .( به اسامي انتخابي و معاني مترتبه انها با توجه به سرگذشت تراژيك اسطوره اي قصص ادياني بايد توجه و دقت گردد تا انگيزه اصلي مولف متن را دريافت )

   بازي هوشمندانه نويسنده اثر با مفاهيم اصلي اديان بزرگ دنيا از بوديسم ، يهوديت ، مسيحيت  تا اسلام كه با زيركي خاص با وقايع تاريخ معاصر ايران از زمان پيدايش دولت مدرن تاكنون تلفيق شده است ، اشارات بينامتني به سامساراي بودا ، قصه زن لوط در سودم و گمورا ، گذر ابراهيم از ميان اتش ، معجزه نجات دهندگان ديني نوح پيامبر از سويي و كنايات ضمني به نقش دولتهاي روسيه ،امريكا، انگليس ، فرانسه ، و المان در زمان اشغال ايران و جنگ جهاني دوم از سوي  ديگر با عمليات انتحاري در خيابانهاي لبنان و ترور بهاءالدين حريري و نقش حزب الله ، كشتن سنگ دلانه وكيلي بيگناه در خيابان تخت جمشيد تهران درهم اميخته تا تصويري ترسناك و الوده از بازي پنهان دستهاي قدرت جهاني در سرنوشت ملتها و قرباني شدن افراد معصوم بدست دهد ؛ درست همانطور كه در اين چندسال اخير مابه ازاي واقعي اش را ديده ايم .

   مهدي يزداني خرم در رمان خاص و فرميك " من منچستريونايتد را دوست دارم " با فضا سازي بسيار ذهني و پيچيده اي از تاريخ معاصر ايران ، نقد و خوانش خودش  را از تاريخ  به مثابه يك شخصيت ارائه داده و با افريدن تعداد بسيار زيادي شخصيت و تيپ قهرمان و ضد قهرمان از دل تاريخ يكصدساله اخير ايران ، وسعت اطلاعات و مطالعات و تحقيقات اش را به رخ خواننده كشانده ( بدون خودنمايي، در جهت توجه و اهميت دادن به خوانش الزامي و ضروري تاريخ يك ملت بعنوان راه حل نجات ) و بدين ترتيب عمق معنايي به اثرش بخشيده است . خانم ايدا مرادي اهني هم با نگارش اين كتاب ، دامنه كاوش و دقت و غور و بررسي خودش را در مطالعه تاريخ كشور به منظور امكان انتخاب مسير نجات درست و بيرون روي از اين منجلاب و باتلاق توطئه در اين متن نمايانده است . اينكه نويسنده اي با زرنگي بخصوصي بتواند مثلا قضيه ء باغ انگور ايراني زمان محمدشاه قاجار را در داخل روند متن داستاني اش بدون هيچگونه احساس الصاقي و وصله گونه گي بگنجاند و از اين طريق نقد قدرت و انتقاد سياسي بكند ،  نشان از توانايي و گستردگي حوزهء تفكري اش دارد .

     " مي گويد: آدمها كافيه فكركنن به شون قدرت دادي ، اون وقته كه هركاري بگي مي كنن .

-          همين طوري ما را انداخت توي معامله ي زمين ها . بلند شو ، مي رويم .

-          اينارو ببين! كارت عضويت شون يه ورق طلاست. ورودي هاي وحشتناك مي دن ...

-          ... ماسك مي زنن و چون اين جوري فكر مي كنن كسي نمي شناسدشون ، بيشتر مطمئن مي شن كه آدم هاي مهمي هستن ... از اين كه نبايد شناسايي بشن ، احساس قدرت مي كنن .

-          جنون قدرت؛ همه ي مرضش همين است ... مي گويد : من با همين ها به شون قدرت مي دم ...

-           ... اون وقت از همين آدم ها كه فكر مي كنن قدرتمندن ، دو برابر قدرتي رو مي گيرم كه به شون دادم . "                       ( ص 504 )

   مولف اثر حتما فلسفه و انديشه ميشل فوكو را مطالعه كرده است ؛ جنون قدرت . بن مايهء داستان همين است . شخصيت هاي اصلي در هواي قدرت و لذت ناشي از ان ، هر نابهنجاري اخلاقي را مرتكب مي شوند ؛ بازتابي از شخصيت هاي واقعي در جامعه امروزين ايران و دايره قدرت سياسيون و اقتصاديون تازه به دوران رسيده بي پرواي بي ملاحظه در مقابل فلسفه نجات كارافرينان قديم و اخلاق گرايان دوران قبل .

    آيدا مرادي آهني بسيار شهامت آميز و مقتدرانه پا به اين گونه و سبك داستاني در عرصهء ادبيات خاص داستاني گذاشته است . روايتي به ظاهر ساده و عوامانه ، ولي پيچيده و خاص ؛ مانند جامعه ء متلاطم و پر تنش امروزه .  حوادث اينده كشور برخاسته و منتج از گذشته اش است . فردا ابستن حوادث ناگواري است اگر باروت اتش بگيرد . باروت جنگ و كشتار در زمين زير پاي امان . مثل كيف گلف كه روي زمين باروت دار افتاده است ؛ مثل " گلف روي باروت " خانم مرادي . خانم مرادي آهني . خانم آيدا مرادي آهني  .

   رضا جوانروح

   11/6/ 1392

    

     


برچسب‌ها: كتاب, نقد, رمان, ايدا مرادي اهني
 |+| نوشته شده در  پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲ساعت 9:27  توسط رضا جوانروح  | 
  بالا